شماره ركورد :
1400897
عنوان مقاله :
انتخاب موضوع پايان‌نامه در دانشكدۀ معماري و شهرسازي يك نظريۀ زمينه‌اي برآمده از تجارب اساتيد راهنما
پديد آورندگان :
گلكار ، كورش دانشگاه شهيد بهشتي - دانشكدۀ معماري و شهرسازي , لك ، آزاده دانشگاه شهيد بهشتي - دانشكدۀ معماري و شهرسازي , حكيميان ، پانته آ دانشگاه شهيد بهشتي - دانشكدۀ معماري و شهرسازي
از صفحه :
77
تا صفحه :
112
كليدواژه :
پايان‌نامه , انتخاب موضوع , نظريه‌ زمينه‌اي , استاد راهنما , دانشكده‌ معماري و شهرسازي
چكيده فارسي :
پيشينه‌ها و اهداف: گسترش قابل‌توجه دوره‌هاي تحصيلات تكميلي دانشگاهي در ايران، به‌ويژه دوره‌هاي كارشناسي ارشد، موجب شده است كه بخش عمده‌اي از پژوهش‌ها، ازجمله پژوهش‌هاي معماري و شهرسازي، در قالب پايان‌نامه‌هاي كارشناسي ارشد انجام ‌پذيرد. فرايند تدوين پايان‌نامه، اصلي‌ترين پژوهش دوره‌ كارشناسي ارشد، به‌ويژه مرحله‌ انتخاب موضوع، از اهميت خاصي برخوردار است. مرور ادبيات موجود حاكي از فقدان پژوهش كافي در مورد پايان‌نامه‌هاي كارشناسي ارشد معماري و شهرسازي در ايران، به‌ويژه در مورد فرايند انتخاب موضوع است. ازاين‌رو بررسي چگونگي انتخاب موضوع پايان‌نامه‌ها و همچنين كندوكاو در تجربه‌ كنشگران اصلي در فرايند انتخاب اين موضوع، به‌ويژه در تجربه‌ اساتيد راهنما از اين فرايند، اهميت خاصي دارد؛ زيرا مي‌تواند به بالابردن كيفيت و بازدهي اين‌گونه فعاليت‌هاي دانشگاهي كمك كند. هدف در اين پژوهش كندوكاو در تجربه‌ اساتيد دانشكده‌ معماري و شهرسازيِ دانشگاه شهيد بهشتي در زمينه‌ فرايند انتخاب موضوع پايان‌نامه‌هاي كارشناسي ارشد، و تدوين يك مدل پارادايمي يا چارچوب مفهومي به‌منظور بازنمايي و تبيين تجربه‌ مزبور است. به‌دنبال هدف اصلي، اهداف فرعي نيز شامل 1) شناسايي «مقوله‌ محوري» در تجربه‌ اساتيد راهنماي دانشكده‌ معماري و شهرسازي از فرايند انتخاب موضوع پايان‌نامه‌هاي كارشناسي ارشد، 2) تبيين «علل» و «شرايط مداخله‌گر» و «شرايط زمينه‌اي» پديد آمدن مقوله‌ محوري، و 3) چگونگي تعامل اساتيد راهنما با مقوله‌ محوري و «پيامد»هاي آن مد نظر است.مواد و روش‌ها: اين مطالعه يك پژوهش كيفي بر اساس روش «نظريه‌ زمينه‌اي» است. مشاركت‌كنندگان در اين پژوهش 23 نفر از مجرب‌ترين اساتيد راهنماي پايان‌نامه‌هاي كارشناسي ارشد از همه‌ گروه‌هاي آموزشي در دانشكده‌ معماري و شهرسازي هستند. روش نمونه‌گيري به صورت «هدفمند» است كه با پديدار شدن مقوله‌هاي اوليه، مشاركت‌كنندگان بعدي با استفاده از روش «نمونه‌گيري نظري» تا حصول اشباع نظري مقوله‌ها و مفاهيم كشف‌شده انتخاب ‌شده‌اند. داده‌هاي مورد نياز با انجام مصاحبه‌هاي نيمه‌ساختارمند گردآوري شدند. دو پرسش كلي براي برانگيختن حساسيت و تأمل در مشاركت‌كنندگان عرضه ‌شد. در پرسش نخست، تشريح تجربه‌ ايشان در زمينه‌ انتخاب موضوع پايان‌نامه‌ها و در سؤال دوم، نظر ايشان در زمينه‌ شيوه‌ بهينه‌ انتخاب يا توليد موضوع براي پايان‌نامه‌هاي كارشناسي ارشد پرسيده شد. سپس مصاحبه‌ها ضبط و پس از آن به‌صورت متن پياده‌سازي شد. تحليل محتواي متون، طي چندين گام، از طريق كدبندي «آزاد»، «محوري»، و «گزينشي» به‌طور سيستماتيك انجام شد. بر اساس كدبندي محوري، مقولات كشف‌شده تحت عناوين مقوله‌هاي علّي، زمينه‌اي، مداخله‌گر، تعاملي، و پيامدي طبقه‌بندي و برچسب‌گذاري شدند و روابط ميان آنها به‌صورت يك مدل پارادايمي عرضه ‌شد.نتيجه‌ها و جمع‌بندي: به‌طوركلي، بنابر يافته‌هاي اين پژوهش، مشاركت‌كنندگان «فقدان يك راهبرد رسمي و صريح براي فرايند انتخاب موضوع پايان‌نامه در دانشكده» را «مقوله‌ محوري» يا پديده اصلي دانسته و تجربه كرده‌اند. اين مطالعه، همچنين نشان مي‌دهد كه اساتيد مشاركت‌كننده، در غياب يك راهبرد رسمي و صريح يا يك «تصوير معنابخش بزرگ‌تر»، بر دانش‌هاي ضمني و برداشت‌هاي ذوقي خويش در مورد تعريف و مأموريت پايان‌نامه‌ كارشناسي ارشد اتكا كرده‌اند و بدين‌گونه به مجموعه‌اي، نه لزوماً هماهنگ، از راهبردهاي ضمني و غيرمدون انفرادي دست يافته و آن را مبناي عمل خود كرده‌اند. شكل‌گيري «مقوله‌ محوري» اين مطالعه، به مجموعه‌اي از «شرايط علّي و زمينه‌اي»، نظير الگوبرداري غيرانتقادي از دوره‌ها و برنامه‌هاي دانشگاه‌هاي خارجي، فقدان ارتباط نهادي لازم ميان دانشگاه با صنعت، دولت و جامعه، تنوع فرهنگ‌هاي رشته‌اي موجود در دانشكده، گرايشات ذوقي اساتيد، و بي‌ثباتي در مقررات و مديريت‌ها نسبت داده شده است. «پيامد» اصلي ناشي از چنين شرايطي، «جزيره‌اي شدن پژوهش‌ها» در گروه‌هاي آموزشي و نبود هم‌افزايي و انباشت نتايج پايان‌نامه‌ها بوده است. در اين پژوهش بر اهميت و لزوم شكل‌گيري يك «فهم مشترك» از تعريف و مأموريت پايان‌نامه‌ كارشناسي ارشد نزد اعضاي هيئت علمي دانشكده دلالت شده است. از ديگر دلالت‌هاي اين مطالعه بايد به ضرورتِ گفتمان‌سازي در حوزه‌ تعليم و تربيت مناسب معماري و شهرسازي، ظرفيت‌سازي براي برنامه‌ريزي آموزشي و تدوين سند راهبردي دانشكده، استقبال از تنوع فرهنگ‌هاي رشته‌اي موجود در دانشكده به‌مثابه‌ يك فرصت، تقويت تفكر انتقادي ـ بازانديشانه در دانشجويان، و ضرورت تقويت رابطه‌ نهادي ميان دانشگاه، صنعت، دولت و جامعه اشاره كرد.
عنوان نشريه :
صفه
عنوان نشريه :
صفه
لينک به اين مدرک :
بازگشت