طراحي الگوي رهبري شركت‌هاي دانش‌بنيان

هدف پژوهش طراحي الگوي رهبري شركت‌هاي دانش‌بنيان اصفهان و با بهره‌گيري از رويكرد تركيبي و استفاده از طرح نظريه داده‌بنياد در بخش كيفي است. به‌اين‌ منظور ضمن انجام مصاحبه باز با 17 نفر از مديران ارشد شركت‌هاي دانش‌بنيان و خبرگان دانشگاهي، مجموعه اي از مضامين اوليه طي فرآيند كدگذاري گردآوري و از دل آن‌ها مقوله هايي استخراج گرديد. سپس پيوند ميان اين مقوله ها ذيل پارادايم كدگذاري تشريح و نظريه خلق شد. در بخش كمّي پژوهش بر اساس نتايج بخش كيفي پرسشنامه‌اي تدوين و 220 نفر از مديران و كاركنان شركت‌هاي دانش بنيان آن را تكميل كردند. داده‌ها با استفاده از نرم افزار ايموس و روش مدل‌سازي معادلات ‌ساختاري مورد آزمون قرار گرفت. بدين‌ ترتيب يافته‌ها حاكي از آن است كه افزايش حرفه‌اي گرايي، ماهيت دانشي شركت‌ دانش‌بنيان، حفظ بقا و تداوم، تقويت مزيت رقابتي و پويايي محيطي و قابليت شركت‌ در انطباق با تغييرات محيطي عوامل علّي، هدايت يادگيري، نقش الگويي رهبر، ايجاد فضاي دانشي و حمايت رهبري دانش‌مدار از يادگيري مؤلفه‌هاي پديدۀ محوري، بستر فناورانه و زيرساخت‌‎ها، بستر اشتراك دانشي و كاركنان دانشي، بستر فرهنگي، بستر اقتصادي، بستر ساختاري و كنترلي و بستر تعاملي و ارتباطي عوامل زمينه‌اي، عوامل اجتماعي فرهنگي، عوامل اقتصادي، عوامل حقوقي و قانوني، دولت و نهادهاي وابسته عوامل مداخله‌گر، راهبردهاي انگيزش‌محور، جذب و نگهداشت نيروي انساني شايسته، بهبود جوّ مشاركت، استفاده از ظرفيت‌هاي بالقوه برون‌سازماني، دانش‌آفريني و دانش‌اندوزي، راهبردهاي زيرساخت‌محور، تأمين مالي و راهبردهاي آموزش‌محور و فرهنگ‌ساز راهبردها و بهبود عملكرد و مزيت رقابتي، رضايت شغلي و بهبود كيفيت زندگي كاري، ماندگاري كاركنان دانشي و ثبات شركت، تعلق سازماني و درگيري ذهني عاطفي كاركنان، بهبود و توسعه مهارت‌هاي كاركنان دانشي و پيامدهاي اقتصادي و اجتماعي پيامدهاي الگوي رهبري دانش‌مدار بودند. سرانجام يافته‌هاي بخش كمّي نشان داد كه الگو از برازش قابل ‌قبول برخوردار بوده و تمامي روابط بين عوامل در اين الگو مورد تأييد قرار گرفت.