راهبردهاي شناختي در بيماران مبتلا به اضطراب-افسردگي مختلط و وسواس- بي اختياري

راهبردهاي شناختي در بيماران مبتلا به اضطراب-افسردگي مختلط و وسواس- بي اختياري

افكار مزاحم از ويژگيهاي اختلالهاي هيجاني و اضـطرابي هستند. اين پژوهش با هدف مقايسه راهبردهايي كه بيماران و غيربيماران، براي مهار افكار مزاحم بـه كار مي‌برند، انجام شد. دو گروه از بيماران مبتلا به اختلال وسواس بي‌اختياري (OCD؛ 11 مرد و 14 زن با ميانگين سني 29 سال) و اختلال اضطراب ـ افسردگـي مختلط (MADD؛ 10 مرد و 15 زن با ميانگين سني 27 سال) و يك گروه غيربيمار (12 مرد و 13 زن با ميانگين سني 28 سال) انتخاب شدنـد. شركت‌كنندگان به پرسشنامه‌هاي مهـار فكر (ولز و ديويس، 1994) و اضطراب و افسردگي بك (بك، اپشتين، براون و استير، 1988؛ بك، راش، شاو و ابري، 1979) پاسـخ دادند. يافته‌ها نشان دادند كه بيماران OCD و MADD بيشتر از راهبردهاي نگراني و تنبيه استفاده مي‌كنند. گروه غيربيمار راهبردهـاي مهار اجتماعي و انحراف توجه را بيشتر به كار مي‌برند. بين گروهها تفاوت معناداري براساس استفاده از راهبرد ارزيابي مجدد ديده نشد.

Intrusive thoughts are characteristic of emotional and anxiety disorders. This study aimed to compare strategies that pati- ents and nonpatients use to control the intrusive thoughts. Two groups of patients with Obsessive-Compulsive Disorder (OCD, 11 males and 14 females, mean age 29) and Mixed Anxiety-Depression Disorder (MADD; 10 males and 15 females, mean age 27), and a group of non patients (12 males and 13 females, mean age 28) were selected. Participants answered the Thought Control Questionnaire (Wells & Davies, 1994)and Beck Anxiety and Depression Inventories (Beck, Epstein, Brown, & Steer, 1988; Beck, Rush, Shaw, & Emery, 1979). The findings showed that OCD and MADD patients mostly used punishment and worry strategies. The non patient group used more distraction and social control strategies. No significant differences between groups were found in terms of utilizing the reappraisal strategy.