بازنمايي هاي چند گانه:فرايندي مهم در ياد دهي ويادگيري كسر ها

Multiple Representations: An Important Process in Learning-Teaching of Fractions

تحقيق حاضر، با هدف بررسي نقش آموزش مبتني بر بازنمايي¬هاي چندگانه و اثرات آن روي درك دانش¬آموزان از كسرها، و عملكرد¬شان در حل مسائل شامل كسر اجرا گرديد. شركت كنندگان در اين مطالعه 40 دانش¬آموز دختر بودند كه در دو مدرسه ابتدايي و در دو كلاس پايه چهارم درس مي¬خواندند. روش تحقيق استفاده شده در اين تحقيق، تلفيقي از دو روش كمّي و كيفي بود. در روش كمّي از طرح شبه تجربي استفاده شد و دانش¬آموزان يك مدرسه به عنوان گروه كنترل و دانش¬آموزان مدرسه ديگر به عنوان گروه آزمايش در نظر گرفته شدند. به دانش¬آموزان گروه كنترل، مفاهيم شامل كسر با يك رويكرد آموزشي سنتي آموزش داده شد و به دانش¬آموزان گروه آزمايش، همان مفاهيم با رويكرد آموزشي مبتني بر بازنمايي¬هاي چندگانه آموزش داده شد. اثر آموزش مبتني بر بازنمايي¬هاي چندگانه روي درك دانش آموزان از كسرها، با يك پيش آزمون و پس آزمون (كه قبل و بعد از شروع فرايند آموزش، از هر دو گروه به عمل آمد)، ارزيابي شد. همچنين، براي بررسي عميق¬تر فرايند درك و تفكر دانش آموزان، و عملكرد آن ها هنگام حل مسائل شامل كسر، 6 مصاحبه با 6 دانش¬آموز (3 نفر از هر گروه) انجام شد. علاوه بر اين، پس از گذشت حدود چهار ماه از زماني كه مفاهيم شامل كسرها به دانش¬آموزان آموزش داده شده بود آزموني تحت عنوان آزمون پايداري يادگيري، از دانش¬آموزان دو گروه به عمل آمد. يافته¬هاي مطالعه نشان داد، كه دانش¬آموزان گروه آزمايش، عملكرد بهتري از خود نشان داده بودند و درك مفهومي¬شان از كسرها توسعه يافته بود. يافته¬ها، همچنين نشان داد كه يادگيري دانش آموزان گروه آزمايش از مفهوم كسر، نسبت به يادگيري دانش¬آموزان گروه كنترل پايدارتر بود.

A relatively large number of 4th-grade public primary school students in Iran did not perform at acceptable levels in the national and international assessment of mathematics (such as, TIMSS, 2003, 2007). One concept that poses significant difficulty for these students and negatively affects their overall mathematics achievement is fractions. Many researchers have attributed these difficulties primarily to traditional instruction of fraction that emphasizes on procedural rather than conceptual knowledge. Therefore this study was designed to investigate the effect of a multi-representational instruction on student conceptual understanding of fraction concepts. The participants of the study were 40 students at two primary schools. This study utilized a quasi-experimental design in which students at one school (control) learn fraction concepts with a traditional instructional approach while students at the other school (treatment) learn these concepts with an instructional approach simultaneously introducing multiple representations. The effect of a multi-representational instruction on studentsʹ understanding was assessed with a pretest and posttest. For deeper investigation of the process of understanding and thinking of students, qualitative interviews were also conducted with three participants from each school. The findings of the study indicated that students in treatment group scored significantly higher, and develop of the conceptual understanding of the concept of fractions, and therefore they have less misconception when learning fraction concepts. Besides the findings of the study, indicated that students in treatment group have resistant learning of concept of fractions.