كليدواژه :
شاه سلطان حسين , تهماسب ميرزا , محمود افغان , قزوين , سيدال خان
چكيده فارسي :
پس از محاصره اصفهان به سال 1134ه.ق توسط محمود افغان، به پيشنهاد محمد قلي خان شاملو- وزير اعظم- و محمد آقاي خواجه يوزباشي آقايان ، چنين تصميم گرفته شد كه پسر سوم شاه سلطان حسين (تهماسب ميرزا) به همراه اسماعيل آقاي خواجه جبادار باشي (للـه تهماسب ميرزا) ، محمد علي خان پسر اصلان خان ، محمدعلي خان مكري تفنگ چي آقاسي، رجب علي بيك ناظر سابق، ميرزا صادق واقعه نويس و جمعي از غلامان خاصه و آقايان خواجه و حاجي هاشم تبريزي به همراه دويست نفر از اهل تبريز، در شب بيست و دوم شعبان سال 1134 ه . ق /1722 م ، مخفيانه از اصفهان به سوي آذربايجان بيرون روند.
تهماسب ميرزا و همراهان ، پس از عبور از كاشان ، به قزوين وارد گشتند در عمارت دولتخانه اين شهر اسكان داده شدند .
مينويسند مردم قزوين با شوق و ذوق فراوان از شاه زاده صفوي و اميد نا اميديهاي خود و همراهانشان استقبال كردند ، به اين اميد كه مرهمي باشند بر زخمهاي فراواني كه در اين برهه از تاريخ كشورمان از سوي دشمنان اين آب و خاك بر آنها و ساير شهرهاي ايران وارد شده بود؛ غافل از اينكه پس از استقرار تهماسب و همراهان بر اريكههاي قدرت و اطلاع از سقوط قطعي اصفهان و تسلط محمود افغان غلزايي بر اصفهان و اطراف آن ، در سي ام ماه محرم سال 1135ه . ق به جاي چارهجويي و فعاليت براي نجات ايران و مردم ستم ديده اصفهان و پيرامونش ، با همراهان «... كور و كر... خود مشغول به شرب خمر و انواع فسوق گرديده ، امراي نمك به حرام مطلقاً از مقدمه اصفهان و تصرف افغان ، به خاطر نرسانيده ، به همان [عادت گذشته] به لهو و لعب و فسق و فجور اشتغال داشته، سكه به اسم نواب ميرزا زدند» .
محمود افغان پس از دريافت خبر جلوس بر تخت و اعلام پادشاهي تهماسب دوم در قزوين ، اشرف را كه عمو زاده اش بود ، به همراه سردار معروفش امانالهو خان ، به منظور سركوبي تهماسب و مردم قزوين ، به اين شهر اعزام نمود . تهماسب و همراهان ، بدون اطلاع مردم شهر، شبانه از قزوين به تبريز فرار كردند و مردم بيپناه اين شهر را به افغانها تسليم نمودند .
در اين يورش افغانها، مردم قزوين غافلگير شدند و ورود افغانها را به شهر به اجبار پذيرا گشتند ، ولي بر اثر ظلم و ستم آنان و حاكم افغاني اين شهر - سيدال خان- بر آنها شوريدند و شبانه اكثر افغانها را ، كه در منزل قزوين به زور ساكن شده بودند ، به قتل رسانيدند و ما بقي افغانها پس از اجبار ، روز مقاومت ، صف محاصره را شكستند و به سوي اصفهان عقبنشستند . قيام مردم قزوين در واقع الگو و سرمشق شورشهاي ديگر مردم ايران و اصفهان عليه افغانها شد ، كه جرقهاش در ابتدا از قزوين آغاز شده بود و در نهايت به قتل محمود انجاميد .
نگارنده در نظر دارد درباره قيام دلاورانه مردم قزوين و نقش اين شهر در سقوط دولت محمود افغان و روي كار آمدن اشرف ، مطالبي ارايه دهد تا شايد قبول اهل نظر افتد .
چكيده لاتين :
After the siege of Esfahan in 1134 A.H. by Mahmud Afghan , with the recommendation of Mohammad Qoli Khan Shamlu , the grand vesir , and Mohammad Aqa-ye-Khwajeh Uzbashi, this decision was taken that the third son of Shah Sultan Husein (Tahmasb Mirza) along with Ismail Aqa-ye-Khwajeh Jubbahdarbashi (the tutor) , Mohammad Ali Khan the son of Aslan Khan Mohammad Alikhan , the rifle keeper , Rajab ʹAlikhan the previous overseer , Mirza Sadeq, the Annals writer, and some of special servants along with Haji Hashem Tabrizi 200 men from Tabriz Set out to Azarbayjan in 22nd Shaban 1134 A.H./ 1722 A.D., secretly.
Tahmasb Mirza along with his men, after passing Kashan interred Qazvin and settled there in Dawlat-khaneh . It is said that the hopeless people of Qazvin showed a great happiness and inspite of being afraid of the situations, welcomed Tahmasb and his men in the city, without thinking this fact that these people could not solve their problem with the Afghans . In the 30th of Moharram in 1135 A.H., instead of taking care of Qazvinians and their problems , became deaf and blind , started amusing themselves by feasting and taking drinks.
After receiving the news from Qazvin , Mahmud Afghan sent his commander ʹAman Allah Khan along with Ashraf, his cousin, to destroy Tahmasb and his men . On the other hand , by hearing the attack of Afghan in Qazvin , Tahmasb with his men ran away towards Tabriz and left the people of Qazvin alone in the hands of Afghans .
The people of Qazvin had no alterative but to accept the invaders into the city and settling them in their houses. After a few days , seeing their bad behaviors , attitudes and demands , revolted against them. Some of the Afghans were killed and the rest run away Esfahan. Seeing the withdrawal of Afghans , Mahmud became furious and killed many Esfahanians.
This uprising of Qaznavians was the first uprizing against Afghan invaders in Iran and became the first example which was followed by other cities in Iran. Specially in Esfahan which caused Mahmudʹs death and the final falling of Afghan power in Iran.