شماره ركورد :
468058
عنوان مقاله :
تبيين روان شناختي ناپايداري سلطان محمّدو شكست ايرانيان در رويداد حمله چنگيز و مغولان
پديد آورندگان :
جلالي، محمّدرضا نويسنده , , اسماعيلي، حسن نويسنده , , سليمي، سكينه نويسنده ,
اطلاعات موجودي :
فصلنامه سال 1387 شماره 11
رتبه نشريه :
علمي پژوهشي
تعداد صفحه :
23
از صفحه :
81
تا صفحه :
103
كليدواژه :
سلطان محمّد , ترس , مغولان , درماندگي اكتسابي
چكيده فارسي :
در مقاله پيش رو نويسندگان بي نفي ديگر علل شكست ايرانيان در برابر حمله مغول، بر عوامل روان شناختي پاي فشرده اند. اعتقاد ما بر آن است كه سلطان محمّد و به تبع او ايرانيان به درماندگي اكتسابي دچار آمده بودند. از اين رو ابتدا و به تفصيل روند روز افزون قدرت سلطان محمّد احصاي شده تا تمهيدي براي انتقال مفهوم روان-شناختيِ زمينه ساز عدم مقابله و قبول شكست تدارك آيد. در اين جهت به تسخير مناطقي چون بلخ و هرات و غزنه و مازندران و كرمان و سيستان و سمرقند و بخارا و تضعيف دشمنان ديريني چون گورخانيان و قراختاييان و غوريان اشاره شده به جايي كه مصمم گشت خليفه الناصر الدين الله را به تاييد اقتدار خويش به تمكين وادارد و به بغداد لشكر كشيد. برخي همچون جويني به مذهب خرافه باوران مقابله فعال او با خليفه را كه رفتار معمول سلاطين پر قدرت است و تا به آخر ادامه داشت سرآغاز ادبار و پريشان حالي او دانسته اند. امّا درست تر آن است كه سلطان در پاسخ به انديشه هاي سنجيده سلاطين قراختايي و نايماني – گورخان و كوچلوك خان – درايت كامل به خرج نداد و با اغوا شدن به روند تصاعدي قدرتش، عملاً تمهيدات نظامي زمينه اي براي تهاجم به ايران را از سوي مغولان فراهم ساخت. در روند تسليم محض سلطان در برابر چنگيز و مغول پذيرفتني است كه عواملي همچون تسلّط و غلبه تركان خاتون بر شخصيّت فرزند، خرافه گري و مخالف خواني متعصّبان در اعتراض به حمله بغداد و مركز خلافت، تقليل مشروعيّت مذهبي، نارضايتي مردمان مناطق از او و كارگزاران او، تبعات سوي نفي بلد و مجازات روحانيون ذي نفوذ، بخشي از علل شكست را تبيين مي كنند، امّا هر يك و مجموعه آنها عوامل متداول حكومت هاي شاهي در ايرانند، آنچه بر سر سلطان و ايران و ايرانيان در حمله مغول آمد چيز ديگري است. مستندات تاريخي شواهدي متقن در روند درماندگيِ رفتاري سلطان نشان مي دهند. حتّي تا عمل محرّك و نابخردانه غايرخان كه سلطان از ان حمايت پنهان و آشكار مي كرد خللي در عزم سلطان مشاهده نمي شود. امّا يكباره بعد مواجهه اوّليه وي با پسر چنگيز و دروني كردن هيبت رزمندگي مغولان، اعتماد به نفس از سراسر وجود سلطان رخت بر مي بندد و جسارت هر گونه كنش موثّري را از او باز مي ستاند. بعد از اين سلطان نه تنها به تلقينِ نفس، از خويش سلب جرات مي كرد، بلكه سركردگان و لشكريان را نيز از عواقب خطرناك مقاومت مي هراسانيد. زار و حقير و درمانده از جايي به جايي ديگر مي گريخت و از رقم خوردن تقدير الهي در روي آوري اقبال به مغولان و ادبار به ايرانيان مي گفت. گريز و اجتناب او از پيش روي مغولان، جرات مغولان را تقويت مي-كرد و ترس فعليّت يافته در او را به ايرانيان تسرّي مي داد. سرانجام اين ترسندگي شديد درماندگيِ اكتسابي كه هر گونه رفتاري را بي ثمر در كسب نتيجه دلخواه مي سازد و تركيب آن با تقديرگرايي كه سلطان و خواص و عوام مشتركاً ترويجش مي كردند آن شكست شوم و ناگواري بود كه ابن اثير بر آن است كه تا پايان تاريخ نظيرش را هيچ مردمي نخواهند ديد.
سال انتشار :
1387
عنوان نشريه :
تاريخ
عنوان نشريه :
تاريخ
اطلاعات موجودي :
فصلنامه با شماره پیاپی 11 سال 1387
كلمات كليدي :
#تست#آزمون###امتحان
لينک به اين مدرک :
بازگشت