نمود ‌اسطوره گياه پيكري در داستانهاي كوتاه دانشوريكي از خصيصه هاي سبكي وي

داستانهاي كوتاه دانشور از جهاتي چند حايز اهميّت است: نخست نوع نگارش داستان به لحاظ رويكرد به فنون داستان نويسي معاصر. ديگر به جهت وجود نشانه هاي معنادار و نمادين اساطيري در كنار ارايه فرهنگ عامه. اين پژوهش بر آن است با تحليل ژرف-ساختي باورهاي ديرينه بشر در مورد گياه و بسامد آن در داستانهاي سيمين دانشور در پي پاسخگويي به اين پرسشها باشد كه آيا با در نظرداشتِ ناميرايي و جابجايي اساطير، ميتوان در بازآفريني شخصيتهاي داستان نمود آن را يافت؟ از ديگر سو از آنجا كه پديد آمدن سبك داستاني حاصل بسامدريادويا كم عناصرآن است؛آيا ميتوان اين امر را جزو خصيصه سبكي دانشور محسوب داشت؟ پس ازتامّل درمجموعه داستانهاي كوتاه مشخص گرديد كه از جمله اسطوره هاي پنهان در ضمير ناخودآگاه جمعي دانشور، اسطوره گياه پيكري اوّليّه انسان ميباشد كه در داستانهاي او امكان برون تراوي و نمودهاي‌ گوناگون مييابد و اين مقوله‌ يكي ازخصيصه هاي فكري دانشور ميباشد.

Daneshvar’s short stories are important from several aspects: First is type of writing the story in terms of approach toward techniques of contemporary story- writing. The other is due to the existing significant, symbolic and mythical signs along with representation of folklore. The present study tends to, by conducting deep- structured analysis on human’s ancient beliefs about plant and its frequency in Simin Daneshvar’s stories, answer these questions that: By considering unforgettable nature and shifting of myths, could it find its appearance in recreation of story characters? On the other hand, since arising of the story genre is resulted from high and or low frequency of its elements; could this be considered as stylistic feature of Daneshvar’s stories? After pondering on group of short stories, it was characterized that one of the hidden myths in Daneshvar’s collective subconsciousness is human primary plant- holiness, which may variously be realized and leaked out in her stories so this issue is one of Daneshvar’s perceptual characteristics.