مقايسه كيفيت زندگي كاري و ويژگي‌هاي فردي در بين اعضاي هييت علمي دانشگاه‌هاي گيلان و آزاد اسلامي واحد رشت

هدف از انجام پژوهش حاضر، مقايسه كيفيت زندگي كاري و ويژگي‌هاي فردي در بين اعضاي هييت علمي دانشگاه گيلان و دانشگاه آزاد اسلامي واحد رشت بود. روش تحقيق از نوع توصيفي بود و داده‌هاي آن به صورت ميداني جمع‌آوري شده است. جامعه آماري شامل كليه اعضاي هييت علمي دانشگاه‌هاي گيلان و آزاد اسلامي واحد رشت بود كه تعداد 242 نفر به عنوان نمونه آماري (به نسبت اعضاي هييت علمي هركدام از دانشگاه‌ها) انتخاب شده‌اند. به منظور جمع‌آوري اطلاعات از دو پرسشنامه اطلاعات فردي و كيفيت زندگي كاري بر اساس الگوي والتون استفاده شد. براي تجزيه و تحليل داده‌ها از آمار توصيفي (ميانگين، انحراف استاندارد و...) و آمار استنباطي (ضريب همبستگي پيرسون، تحليل واريانس و آزمون t) استفاده شده است. نتايج نشان مي‌دهد ميانگين كيفيت زندگي كاري در دانشگاه گيلان 02/54 درصد و دانشگاه آزاد اسلامي 42/50 درصد در ميان اعضاي هييت علمي است. بين سن و سابقه تدريس اعضاي هييت علمي در هر دو دانشگاه با كيفيت زندگي كاري و برخي از ابعاد آن رابطه معني‌داري وجود دارد. در متغير جنسيت، در بعد وابستگي اجتماعي، بين اعضاي هييت علمي هر دو دانشگاه تفاوت معني‌داري وجود دارد. در ارتباط با وضعيت تاهل، تفاوت معني‌داري در كيفيت زندگي و ابعاد آن در بين اعضاي هييت علمي هر دو دانشگاه وجود دارد

The aim of this study is the comparison of the quality of work life (QWL) and individual characteristics among faculty members of Guilan University and Islamic Azad University. This study is a descriptive research and field work was used for collecting the data. Statistical population includes all faculty members of Guilan University and Islamic Azad university Rasht branch with a sample size of 241 people. Two questionnaires were used for gathering individuals’ information and the QWL (Walton pattern) for collecting the data. Furthermore, in this study descriptive statistics (mean, standard deviation) and inference statistics (Pierson’s correlation coefficient, variance analysis and T test) were used to analyze the data. The results illustrate that the mean of the QWL of faculty members at Guilan University is 54.02% and at Islamic Azad University 50.42%. There is a meaningful relation between the age and the teaching experience of the faculty members and QWL at both universities. In the gender variable, there is a meaningful difference in social dependence among the faculty members at both universities. In regards to the married variable, there is a meaningful difference between the QWL and its dimensions among the faculty members of both universities.