رابطه بين مديريت سرمايه فكري و نوآوري سازماني در شعبه هاي بانك ملي خراسان شمالي

Relationship between Intellectual Capital Management and Organizational Innovation of Melli Bank Branches in North Khorasan

امروزه سرمايه فكري چه به لحاظ ماهيت ذاتي و به واسطه رشد اهميت آن در نوآوري و رشد بهره وري، به عنوان مزيتي رقابتي و نمايان گر بخشي از عملكرد اقتصادي براي سازمان ها و شاخصي از رشد و توسعه يافتگي كشورها در نظر گرفته مي شود. لذا هدف از تحقيق حاضر، بررسي رابطه بين مديريت سرمايه فكري و نوآوري سازماني در شعبه هاي بانك ملي خراسان شمالي در سال 90 -1389 مي باشد. روش پژوهش پيمايشي از نوع همبستگي است. نمونه آماري 155 نفر (با استفاده از جدول كرجسي و مورگان) از كاركنان شعبه هاي بانك ملي خراسان در سال 90 در وضعيت استخدامي قرار داشته اند انجام گرفته است، كه از روش نمونه گيري تصادفي طبقه اي نسبي استفاده شده است. ابزار پژوهش براي تعيين رابطه بين مديريت سرمايه فكري و نوآوري سازماني دو پرسش نامه استاندارد مديريت سرمايه فكري و نوآوري سازماني است. روايي دو پرسش نامه توسط صاحب نظران مديريت مورد تاييد قرار گرفت و براي سنجش پايايي آن از روش آلفاي كرونباخ استفاده شده است. براي پرسش نامه مديريت سرمايه فكري اين مقدار 94% و براي پرسش نامه نوآوري سازماني 93% به دست آمد. به منظور تحليل داده ها ابتدا شاخص هاي جمعيت شناختي نمونه مورد مطالعه و شاخص هاي توصيفي مربوط به متغيرهاي مورد بررسي قرار گرفت. سپس ماتريس همبستگي، شاخص هاي آماري رگرسيون، ضرايب مسير و شاخص هاي نيكويي برازش و مدل برازش مورد استفاده قرار گرفته است.يافته هاي پژوهش در فرضيه اصلي وجود رابطه بين مديريت سرمايه فكري و نوآوري سازماني را در سطح اطمينان 95 درصد مورد تاييد قرار مي دهد. هم چنين بين مولفه هاي مديريت سرمايه فكري كه شامل: سرمايه ارتباطي -سازماني – انساني با مديريت سرمايه فكري در سطح اطمينان 95 درصد رابطه وجود دارد.

Today, mental investment in terms of its nature and its growing importance in innovation is regarded as a competitive advantage and as an indicator of organization economic performance and as a sign of growth and development of a country. Therefore, the goal of this study is to explore the relationship between Intellectuall Capital Management and organizational innovation in the branches of Melli Bank in North Khorasan in 2010-2011.The method of the study is descriptive and correlation type. The statistical sample group include 155 employees of the bank staff in 2011( according to Kerjciey-Morgan Table). The relative classified and random sampling was used. Two standard questionnaires as the research tools were used to explore the relationship between Intellectual Capital Management and organizational innovation. The experts confirmed the validity of the questionnaires . The reliability was assessed by Cronbach ‘s alpha method and the rate for Intellectual Capital Management was 94% and for organizational innovation questionnaire was 93% . For analysis of data, first the demographic indexes of the sample and descriptive indexes of the variables were studied. Then , correlation matrix ,statistic indexes of regression, path factors and sufficiency index and sufficiency model were used. The findings for the main hypothesis showed that there is a relationship between Intellectual Capital Management and organizational innovation with 95% reliability. There is also a relationship between parameters of Intellectual Capital management and Intellectual Capital Management with 95% reliability. The rate of regression shows that rate of Relational Resources is higher than the rate of human Intellectual.