عنوان مقاله :
بررسي برخي پيامدهاي رويكرد نوين دو حوزه سينوي ـ صدرايي در معرفتشناسي قوه خيال
عنوان فرعي :
A Survey on the Sequels of Sina’i-Sadra’i Approaches for the Epistemology of Imagination
پديد آورندگان :
نجاتي، محمد نويسنده , , بهشتي، احمد نويسنده beheshti, ahmad
اطلاعات موجودي :
فصلنامه سال 1390 شماره 34
كليدواژه :
خيال , معاد جسماني , تجرد , پويايي نفس , خلاقيت , تناسخ
چكيده فارسي :
در نمط دهم كتاب اشارات، گفتمان فلسفي ابنسينا در باب قوه خيال و حس مشترك صورتي نو به خود گرفته است. وي در ذيل كاركردهاي اين دو قوه، ادراك و حفظ صوري را لحاظ ميكند كه به لحاظ وجودشناختي، متعالي از ماده بوده، در عالم غيب و ملكوت حضور دارند و به گونه مشاهده و از طريقي غيرحصولي براي نفس به دست ميآيند. لحاظ اين رويكرد به نتايجي چند در قلمرو معرفتي حكمت سينوي ميانجامد. از جمله اين پيامدها ميتوان به حلّ معماي تجرّد يا مادّيت خيال نزد ابنسينا، اذعان ضمني وي به نظريه حركت جوهري و لحاظ فاعليت و پويايي نفس در فرايند ادراك اشاره كرد. در حوزه صدرايي، ملّاصدرا حسّ مشترك و خيال را قوهاي واحد لحاظ ميكند. وي يكي از علل دشواري پذيرش معاد جسماني را در نحوه نگرش جمهور به اين قوه و لحاظ مادي آن ميداند و دماغ را مظهر خيال به شمار ميآورد، نه محل آن. او به جهت جنبه عرفاني فلسفه خويش، قوه خيال را داراي سه ويژگي تجرّد مثالي، خلاقيت و جامعيت اضداد ميداند. از جهت دينشناختي، به واسطه اين سه ويژگي، مسيله معاد جسماني و وقوع تناسخ ملكي به گونهاي اتم تبيين ميشود.
چكيده لاتين :
In the tenth Namat of Ibn Sina’s Isharat, his philosophical discourse about the faculties of imagination and common sense takes a new form. He attributes to them understanding and maintaining images that transcend matter, belong to the world of unseen and the supreme dominion, and are conceived through vision and non-conceptual knowledge. This approach has epistemological consequences: solving the dilemma of materiality/ immateriality of imagination in Ibn Sina, and his implied admission to substantial motion and activeness of nafs in the process of understanding. Mulla Sadra, however, considers imagination and common sense as one faculty. He introduces the common theory of the materiality of this faculty as an obstacle to accepting bodily resurrection. Instead, he suggests brain to be the locus of manifestation for imagination, and not its place. He ascribes three characteristics to imagination, i.e. imaginal immateriality, creativity, and comprising the opposites, which make possible the explanation of bodily resurrection and angelic metempsychosis.
چكيده عربي :
لقد اخذ الخطاب الفلسفي لابن سينا صوره جديده في دراسته للقوه الخياليه و الحس المشترك في النمط العاشر من كتاب الاشارات و التنبيهات ،فهو في ذيل بيانه لوظايف هاتين القوتين ـ و اللتان تُعدان مجردتان عن الماده انطولوجياً ، و حاضرتان في عالم الغيب و الملكوت و مشاهدتان من قبل النفس بطريق غير حصولي . ان التامل في هذه المقاربه تودي بنا الي نتايج عدّه في المجال المعرفي للحكمه السينويه ، و من جمله هذه النتايج امكانيه حل لغز تجرد الخيال او ماديته عند ابن سينا ، فهو يشير في حديثه عن عمليه الادراك الي اذعانه الضمني بنظريه الحركه الجوهريه و لحاظه لفاعليه النفس و دينامكيتها . اما في الفضا الصدرايي ، يعتقد ملاصدرا بان الحس المشترك و الخيال قوه واحده و يعتبر ان من احد الاسباب التي تودي الي صعوبه الاعتقاد بالمعاد الجسماني انما يرجع الي نوع النظره التي يري بها الجمهور هذه القوه و لحاظ ماديتها ، و يعتقد بان الدماغ مظهر للخيال و ليس محلاً له . كما يعتبر (من حيث الجنبه العرفانيه لفلسفته) ان للقوه الخياليه ثلاث خصايص و هي التجرد المثالي ، الابداع ، و شموليتها للاضداد. و من حيث المعرفه الدينيه فهو يوضح مساله المعاد الجسماني و وقوع التناسخ الملكي بشكل كامل من خلال هذه الخصايص الثلاث .
عنوان نشريه :
معرفت فلسفي
عنوان نشريه :
معرفت فلسفي
اطلاعات موجودي :
فصلنامه با شماره پیاپی 34 سال 1390
كلمات كليدي :
#تست#آزمون###امتحان