بررسي نقش نارسايي كليه در بروز اختلالات چربيهاي خون

Chronic Renal Failure and Its effects on Serum Lipids

مقدمه: حوادث قلبي عروقي از مهمترين عوامل مرگ ومير در جوامع انساني است. از آنجا كه نارسايي كليه يكي از علل شناخته شده در بروز ديس ليپيدمي است، نقش آن درايجاد ديس ليپيدمي و ميزان تاثير آن بر شيوع اين اختلال در جامعه مورد بررسي قرار گرفت. نتيجه گيري: جامعه شهري شرق تهران كه يك نمونه فراگير از كل جمعيت شهري است همچون ساير جوامع شهري از شيوع بالاي ديس‌ليپيدمي رنج مي‌برد و درصد بالاي جمعيت مبتلا به نوع ثانويه ديس ‌ليپيدمي است. نارسايي كليه يكي از اين عوامل زمينه اي است كه توجه ويژه اي را طلب مي كند. يافته ها: جمعيت مورد مطالعه كه واجد تمامي اطلاعات لازم جهت بررسي بودند جمعاً 9632 نفر شامل 5619زن و 4013 مرد بودند. 8/65%زنان و3/72% مردان مبتلا به نوعي از ديس‌ليپيدمي بودند كه شيوع كلي آن 5/68% جامعه را شامل مي‌شود. در جامعه مورد تحقيق كلا 13 نفر مبتلا به نارسايي كليه بودند كه تمامي آنان مبتلا به حداقل يك نوع اختلال ليپيد بودند كه شايعترين نوع اختلال به ترتيب: هيپركلسترولمي، كاهش HDLC،افزايش LDLC و درنهايت هيپر تري گليسريد بود (05/0p < ). مواد و روش ها: دراين مطالعه اپيدميولوژيك مقطعي 10136 نفرازافراد بيست ساله و بالاتر از ساكنين منطقه 13 تهران بطور تصادفي انتخاب شد و اطلاعات كامل پزشكي، وضعيت تن‌سنجي (آنتروپومتريك)،ميزان فعاليت بدني و سطح سرمي تري‌گليسريد، كلسترول تامLDL-C, HDL-C,، FBS,BS(2h post 75 gr orall Glucose)، Cr، AlK.P، T4 و TSH اندازه گيري و آزمايش كامل ادرار انجام شد. براساس اطلاعات فوق افراد مورد مطالعه به دو گروه: سالم و ديس‌ليپيدميك تقسيم شدند. افراد ديس ليپيدميك خود به دو گروه ديس‌ليپيدمي اوليه و ثانويه تفكيك شدند وبا در نظر گرفتن ساير علل ثانويه ديس ليپيدمي و استفاده از آزمايش رگرسيون، ارتباط بين نارسايي كليه و ديس ليپيدمي مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت. در اين تحقيق از روش‌هاي آماري X2، ANOVA، T.test، رگرسيون خطي و لوجستيك بهره گرفته شده است.

Background: Metabolic disturbances and dyslipidemia are among the most important medical problems in human society. Their effects on the mortality of coronary heart disease (CHD) have lead to many investigations about them. Materials and Methods: An epidemiologic cross-sectional study was carried out on 10136 persons selected randomly in Tehran urban district 13 with a minimum age of 20 years and over. We measured fasting blood sugar, blood sugar 2 hours post 75 grams oral glucose, triglyceride, total cholesterol, LDL cholesterol, HDL cholesterol, alkaline phosphatase and TSH. Degree of physical activity was registered according to “LRC” classification and anthropometric data, Social condition, family history and smoking exactly delineated. Our patients were divided into two groups. Those who had normal lipid profile and those with dyslipidemia. The latter group was further divided into two subgroups. Primary (without any risk factor for dyslipidemia) and secondary (having one or more risk factors such as DM…). ANOVA, t test, and logistic were used to analyze the level of significance. A P value of 0.05 was adopted. Findings: of all patients, 9632cases (5619 female and 4013 male) had all detailed data needed for analysis and drawing Conclusions. 3697 female (65.8%) and 2903 male (72.3%) had as little as one type of dyslipidemia and the total prevalence was (68.5%). In female group, 1179 cases (34.8%) and in male group, 1165 cases (42.8%) had no risk factor for dyslipidemia (Primary dyslipidemia). There were 13 patients with renal failure. 100% of them were dyslipidemic. Total cholesterol, LDL.C and triglyceride increased and HDL.C in CRF group were lower (p < 0.05) than non-CRF group. Conclusion: Tehran eastern population suffers from a high prevalence of dyslipidemia and a large number of persons suffer from secondary dyslipidemia. Renal failure is one of the leading causes of dyslipidemia in our society.