شيوع مشكلات رفتاري مبتني بر تجربه در دانش‌آموزان

Prevalence of behavioral disorders based on experience in students

هدف اساسي پژوهش حاضر، بررسي شيوع مشكلات رفتاري ‏مبتني بر تجربه در دانش‌آموزان دوره راهنمايي و متوسطه استان ‏گلستان بود. به اين منظور، 1500 نفر از دانش‌آموزان (715 پسر، ‏‏785 دختر)، با استفاده از روش نمونه‌گيري طبقه‌اي تصادفي ‏انتخاب و مقياس خود گزارشي مشكلات رفتاري نوجوانان ايشنباخ ‏‏(‏YSR‏) و پرسشنامه جمعيت‌شناختي (‏DQ‏) را تكميل كردند. ‏تحليل داده‌ها به كمك روش‌هاي آمار توصيفي و آزمون ‏ناپارامتريك خي‌دو نشان داد كه در كل دانش‌آموزان مشكلات ‏توجه، بالاترين ميزان شيوع (5/5 درصد) و مشكلات تفكر، ‏كمترين ميزان شيوع (6/2 درصد)؛ در دانش‌آموزان مقطع راهنمايي ‏نيز مشكلات توجه، بالاترين ميزان شيوع (1/6 درصد) و مشكلات ‏تفكر، كمترين ميزان شيوع (8/2 درصد) و همچنين در ‏دانش‌آموزان مقطع متوسطه، مشكلات توجه داراي بالاترين ميزان ‏شيوع (5 درصد) و مشكلات تفكر، كمترين ميزان شيوع (4/2 ‏درصد) را دارد. به علاوه، نتايج نشان داد كه بين دو جنس در ‏ميزان شيوع مشكلات اجتماعي، مشكلات توجه و رفتار ‏قانون‌شكني تفاوت معناداري وجود دارد (05/0 > ‏P‏). بنابراين، ‏شيوع مشكلات رفتاري در استان گلستان در دامنه طبيعي است، ‏ولي مساله مهم‌تر ميزان بالاي دانش‌آموزان در معرض خطر ‏مشكلات رفتاري است؛ بر اساس يافته‌هاي اين پژوهش، مي‌توان ‏نتيجه گرفت كه اولويت‌گذاري برنامه‌هاي ارتقاي سلامت و ‏پيش‌گيري از آسيب‌ها در دانش‌آموزان در معرض خطر و يا داراي ‏مشكلات رفتاري باليني ضروري است.‏

The study aimed to determine the incidence of ‎experience-based behavioral disorders among the ‎guidance and high school’s students in Golestan ‎province. 1500 students (715 boys and 785 ‎girls)were selected through stratified random ‎sampling method and completed the Achenbach ‎Youth Self-Report Scale (YSR) and ‎demographical questionnaire. Analysis of data ‎through descriptive statistic‏ ‏and nonparametric ‎test of Chi square indicated that the highest rate of ‎prevalence belonged to the attention disorders ‎‎(5.5‎‏%‏‎) and least rate of prevalence belonged to the ‎thought disorders (2.6‎‏%‏‎). In addition, in guidance ‎students, the highest rate of prevalence belonged ‎to the attention disorders (6.1‎‏%‏‎) and the least rate ‎of prevalence belonged to the thought disorders ‎‎(2.8%). In high school students, the highest rate of ‎prevalence belonged to the attention disorders ‎‎(5%) and the least rate of prevalence belonged to ‎the thought disorders (2.4 %). Moreover, the ‎difference between prevalence of social disorders, ‎attention disorders and conduct disorders in boys ‎and girls was statistically significant (P < 0.05). ‎Thus prevalence of behavioral disorders in ‎Golestan province is within normal range, but the ‎important issue is the higher level of students at ‎risk of developing behavioral disorders. In ‎conclusion, it is imperative to implement ‎preventive measures and health promotion plans ‎for at risk students or students with clinical ‎behavioral disorders.‎