عنوان مقاله :
پيش درآمدي بر فلسفه دين هگل
عنوان فرعي :
Preface to Hegelʹs Philosophy of Religion
پديد آورندگان :
شريعتي، احسان نويسنده هيات علمي مدعو دانشگاه تهران ,
اطلاعات موجودي :
دوفصلنامه سال 1387 شماره 0
كليدواژه :
اسلام , آزادي , اصلاح , روح مطلق , مسيحيّت , يهوديت
چكيده فارسي :
اين مقاله ميكوشد تا نشان دهد كه در انديشه هگل اصلاحاتِ اجتماعي موقوف به اصلاحِ دين است. زيرا در حوزه "اخلاقِ اجتماعي" (و نه فردي) است كه خُلق-و-خويِ دينيِ يك ملّت و آداب-و-رسومِ اجتماعي-سياسيِ او با يكديگر تلاقي مي كنند. اگر عاليترين گوهرِ اديانِ )توحيدي( تصورِ ايشان از خدا (الوهيِت) است، دركهاي گوناگون از اين امر در همه ابعادِ زندگيِ ايشان تاثير ميگذارد. موضوعِ عاليِ فلسفه و دين يكي است: مطلقِ جان. وظيفه فلسفه در اين ميان، رفعِ سو تفاهمِ "بيگانگي" يا دوگانگيهاي دين و دنيايي است، زيرا «انشقاق سرچشمه ي نياز فلسفه است.» در راستايِ رفعِ اين دوپارگي هاي متافيزيكي، در محور نخست مي بينيم كه هگل چگونه با برنمودن موضوعِ واحد دين و فلسفه، يعني امرِ "مطلق" در سپهرِ "جان"، تفاوتِ دو شيوه رويكرد ديني و فلسفي را نسبت به اين درونمايه مشترك تبيين مي كند. سپس، سيرِ تحوليِ دركِ او را از مسيحيّت، از شيفتگي به يونان و بيزاري از يهوديّت-مسيحيّت و آرمانخواهيِ تجددطلبانه و آزاديخواهي مردم سالارانه دورانِ جواني؛ و آنگاه، كشفِ "تاريخ" و فهمي تازه از دگمِ مسيحيِ "حلول"، و در انتها، بلوغِ انديشه كلامي-فلسفي او در نگرورزي نسبت به امرِ مطلقِ انضمامي و مشيّتِ عقل در تاريخ بررسي مي شود.
و اينهمه، براي فهم اين "نتيجه" كه چرا به گفته مشهورِ موريس مرلوپونتي «هگل در سرمنشا هر برساخته بزرگ در فلسفه از قرن گذشته قرار دارد»؟ (ماركسيسم، نيچه، فنومنولوژي، اگزيستانسياليسم، روانكاوي و ..) [مرلوپونتي/1948, 109-110 ] تا در كاوش هاي بعدي بتوانيم دريابيم كه چگونه "نظامِ" رفيع فكري او در اوج پيروزي ظاهري خود رو به انقراض نهاد و انواع فلسفههاي "وجود" سر برآوردند.
اطلاعات موجودي :
دوفصلنامه با شماره پیاپی 0 سال 1387
كلمات كليدي :
#تست#آزمون###امتحان