تحليل منحني زيست محيطي كوزنتس با استفاده از فرايند كيفيت زيست محيطي مشمول انتخاب سبد مصرفي خانوار

Analyzing the Environmental Kuznets Curve Based on Household Decision Making Process about Environmental Quality

تيوري منحني محيط‌زيست كوزنتس، درطول چندين دهه، از مفهوم ابتدايي خود تا مدل هاي پيچيده نظري كنوني رشد كرده است. توسعه نظري و تجربي، ادبيات اقتصاد محيط زيست موجب شده است كه ارتباطي از نوع درجه‌دوم ميان درآمد و آلودگي زيست‌محيطي تصريح شود. هر مطالعه‌اي به سهم خود، از زاويه جديدي به اين مسيله نگريسته است. ازجمله انتقادهايي كه مازانتي و ديگران (2007) و استرن (1998) به منحني محيط‌زيست كوزنتس وارد دانسته‌اند، اين است كه به‌جاي تلاش براي يافتن مكانيزمي در چارچوب نظري منحني كوزنتس، بر يافتن قاعده‌هايي تجربي آن ‌هم در مجموعه بزرگي از متغيرها تمركز بي‌فايده كرده است. اين انتقادهاي مخالفان موجب شد تا طرفداران نظريه منحني محيط‌زيستي كوزنتس رويكردشان را بازبيني نموده و دقت‌ بيشتري بر جزييات و روش‌شناسي آن به خرج دهند. در اين مقاله، مدلي مبتني بر پايه هاي اقتصاد خردي ارايه مي‌شود كه در آن، خانوار با تصميم درباره مصرف كالاي كثيف يا تميز مواجه است و نشان داده مي‌شود كه شيوه تصميم‌گيري خانوار به‌گونه‌اي است كه با افزايش درآمد، ابتدا آلودگي محيط‌زيست افزايش مي‌يابد و سپس جانشيني كالاي تميز با كثيف، آلودگي محيط‌زيست را كاهش مي‌دهد. اين فرايند به‌گونه‌اي است كه تاييدي بر وجود منحني محيط‌زيست كوزنتس است.

Environmental Kuznets Curve (EKC) theory has evolved over several decades from its initial intuitive conception to the complex theoretical models of today. Through successive steps of empirical and theoretical debate, a quadratic relationship between income and environmental degradation has been proposed, criticized, defended, and criticized again. Along the way, each finding have new look at the subject. Critic that is provided by Mazzanti et al. (2007) and Stern (1998) is that instead of attempting to gain insight into the underlying mechanics of an EKC theoretical foundation, there are undue focus on exploring empirical regularities among a large set of variables. These critics from opponent and supporter cause researcher to review their approach and take more concerns on details and methodology of EKC theory that make the way of theoretical works. In this paper, a microeconomics model is provided in which household confront with decision about consumption of dirty and clean goods. It is showed that household make decision in the way that, as income increases, environment pollution rise at first and then fall when household substitute dirty goods by clean goods.