عنوان مقاله :
شان «ماهيت» بدون وجود:مطالعهاي تطبيقي ميان فلسفه ابنسيناو حكمت متعاليه
عنوان فرعي :
The Status of “Quiddity” without Existence: A Comparative Study Between Philosophy of Ibn Sina and Transcendental wisdom
پديد آورندگان :
شهيدي، فاطمه نويسنده دانشگاه امام صادق(ع) پرديس خواهران Shahidi, F?temeh , حكمت، نصرالله نويسنده دانشگاه امام صادق(ع) پرديس خواهران Hekmat, Nasr-ol-ah
اطلاعات موجودي :
دوفصلنامه سال 1391 شماره 47
كليدواژه :
Molla Sadra , ماهيت , origination of quiddity , ملاصدرا , priority of quiddity , وجود , Quiddity , thingness , shadowy status , ابنسينا , الوجود , تحصل ماهيت , تحصيل الماهيه , تقدم ماهيت , تقدم الماهيه علي الوجود , تقرر الماهيه , existence , شان ظلي , Ibn Sina , شيييت , الماهيه
چكيده فارسي :
در رابطه وجود و ماهيت مشهور اين است كه ماهيت، تابع وجود و منتزع از آن است و به بيان دقيق تر و تحليليتر، هيچ شاني بهجز شان ظلي و تبعي نسبت به وجود ندارد. چنين تحليل و تبييني از ماهيت با مبناي اصالت و وحدت وجود صدرايي كاملاً سازگار است ولي در جواز انتساب آن به حكمايي كه در مقام تعيين يكي از اين دو(وجود و ماهيت) به عنوان امر اصيل نبوده اند ـ و به طور خاص ابنسينا ـ ترديد جدي وجود دارد. در متون شيخ عبارات فراواني وجود دارد كه در آنها ماهيات داراي شان و شيييتي مستقل از وجود دانسته شده و از آن مهم تر متوني وجود دارد كه شيخ به تقرر و تحصل و ثبوت ماهيت پيش از عروض وجود (اعم از وجود عيني و وجود عقلي يا وهمي) پرداخته و حتي براي اين مقام ماهيت محل و مقري تعيين كرده است. اينها همه نافي شان ظلي و تبعي براي ماهيت است. از طرف ديگر جست وجو در آثار ملاصدرا به ما نشان ميدهد كه هرچند او طبق مشي آموزشي خودـكه در مراحل ابتدايي تا حد امكان همراه و همراي قدما گام بر ميدارد ـ گاهي گونهاي شانيت صرف نظر از وجود را براي ماهيت ميپذيرد ولي آنگاه كه از موضع حقيقي خود و با تكيه و تاكيد بر مباني اش سخن ميگويد، هرگونه شيييت مستقل از وجودي را از ماهيت نفي ميكند و هيچ شاني جز ظليت نسبت به وجود براي آن قايل نيست. بنابراين از يك سو نصوص رسيده از جانب شيخ، جايگاه و احكامي را كه ملاصدرا براي ماهيت قايل شده است، تاييد نميكند و از سوي ديگر مباني شيخ بر خلاف مباني صدرا چنين اقتضايي را ندارد.
چكيده لاتين :
In the relation of existence nad quiddity it is well – known that quiddity is subject to existence and is abstracted from it, and more strictly and more analytically it has no status but a shadowy and derivative status in relation to existence. Such an analysis and explanation of quiddity is compatible with the principle of principality of existence and unity of being but there is serious doubt in allowing the ascription of it to those theosophists who have not been in a position to determine one of these two (existence and quiddity) as a most original one, in particular Ibn Sina. In the books of Shaykh there are many phrases in which the quiddities have been considered to have an independent and thingness of their own and a bove it there are books in which Shaykh has dealt with the determination, origination and subsistence of quiddity before the occurance of existence (wether objective existence and intellectual existence or imaginary) and even has located a place and locus for this status of quiddity.On the other hand, searching in Mulla Sadra’s works shows us that although in his teaching method – that in early stage as far as possible he walks in with the ancients and agrees with them – sometimes he accepts a kind of status regardless of existence for quiddity but when he speaks from his own true position with an emphasis on his principles, he negates any thingness independent of existence for quiddity and accepts no status for it except as a shadow in relation to existence.Therefore, on the one hand according to texts of Shaykh which we have at our hand does not confirm the place and qualifications Mulla Sadra accords to quiddity, and on the other hand the fundamentals of Shaykh unlike that of Mulla Sadra does not demand such a necessity.
چكيده عربي :
من المعروف في علاقه الوجود بالماهيه انها تابعه له و منتزعه منه و بتعبير ادق و اكثر تحليلا فلا شان للماهيه الا شانا ظليا و تبعيا بالنسبه للوجود. يتناسب هذا التحليل من الماهيه مع مفهوم الاصاله و وحده الوجود لدي صدر المتالهين بشكل تامّ.غير ان هناك شك جدي في جواز انتساب هذا التحليل الي حكما لم يبادروا باعطا صفه الاصاله لاحدهما(الماهيه و الوجود) لاسيما ابنسينا. تحوينصوص الشيخ الكثير من التعابير الداله علي اعتبار شان و شيييه مستقله عن الوجود للماهياتو الاهم من ذلك ان ثمه نصوص تناول فيها الشيخ تقرر الماهيه و تحصلها و ثبوتها قبل عرض الوجود(الوجود العيني و الوجود العقلي او الوهمي) و اعتبر لها محلا و مستقراً. حيث تنافي هذه كلها الشان الظلي و التبعي للماهيه. و من جانب آخر تدل دراسه آثار ملاصدرا انه رغم قبوله لنوع من الشان المنعزل عن الوجود للماهيه علي غرار اسلوبه التعليمي ـ حيث يحذو حذو القدما في المراحل الاولي بقدر الامكان - فانه ينفي اي نوع من الشيييه المستقلهعن الوجود للماهيه عند حديثه عن موقفه الحقيقي و المستند علي مباديه الفكريه كما لا يعترف بشان لها الا شانا ظليا بالنسبه للوجود. فنجد انه من جهه لا تويد النصوص الموجودهمن الشيخ الشان و الاحكام التي يعترف بها ملاصدرا للماهيه و من جهه اخري لاتقتضي مبادي الشيخ الفكريه هذا الراي – علي عكس افكار ملاصدرا .
اطلاعات موجودي :
دوفصلنامه با شماره پیاپی 47 سال 1391
كلمات كليدي :
#تست#آزمون###امتحان