عنوان مقاله :
نگاهي به جغرافياي معرفتشناسي غرب
عنوان فرعي :
A Glance at the Geography of Western Epistemology
پديد آورندگان :
رضايي، رحمتالله نويسنده موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) Rezayi, Rahmatullah
اطلاعات موجودي :
فصلنامه سال 1387 شماره 10
رتبه نشريه :
فاقد درجه علمي
كليدواژه :
معرفتشناسي تكاملي , معرفتشناسي قارهاي , جامعهشناسي معرفت , فرامعرفتشناسي , معرفتشناسي تحليلي , معرفتشناسي تكويني
چكيده فارسي :
معرفتشناسي در غرب، اطلاقها و كاربردهاي گوناگوني يافته است؛ به گونهاي كه گاه موجب ابهام ميشود و فهم دقيق يك نظريه، يافتن مخاطب و تفاوت آن با ديگر ديدگاهها، بسيار دشوار ميگردد. پرسش آن است كه آيا ميتوان چشم انداز كلي از جريانهاي معرفتشناسانه ارايه داد؛ به گونهاي كه ما را در يافتن موقف صاحب يك نظريه و رقيبان آن ياري رساند؟
نوشتار حاضر با هدف يافتن پاسخ اين پرسش صورت گرفته و گرايشهاي مهم در اين حوزه را بازشناخته است. براي اين منظور، بحثهاي مرتبط با معرفتشناسي را به معرفتشناسي و فرامعرفتشناسي تقسيم كردهايم. معرفتشناسي را به مطلق و مقيد و مطلق را به سنتي، مدرن و معاصر دستهبندي كردهايم اما هر سه دوره، به رغم تحولات متعدد، يك جريان غالب دارد كه با افلاطون آغاز شد و با دكارت و كانت بسط يافت و امروزه نيز با تعديلهاي بسيار، هواداراني دارد.
اين جريان، رقيباني نيز داشته است كه از مهمترين آنها، معرفتشناسي قارهاي است كه خود زيرمجموعههايي دارد. رقيب ديگر آن، معرفتشناسيهاي طبيعتگرايانه است؛ همچون معرفتشناسي طبيعي شده، معرفتشناسي تكويني، تكاملي و اعتمادگرا (ديدگاهي كه بنا به دلايلي، در بحث برونگرايي نيز مطرح شده است). رقيب سوم معرفتشناسي تحليلي، معرفتشناسي اجتماعي است كه به اعتبار ديگري رقيب آن بهشمار ميآيد.
در ادامه، جريان معرفتشناسي تحليلي را به درونگرايي و برونگرايي تقسيم كردهايم كه نمونه برجسته درونگرايان، مبناگرايان و انسجامگرايان هستند و اعتمادگرايي و ديدگاه فضيلت محور، نمايندههايي از معرفتشناسي برونگرايانه هستند.
چكيده لاتين :
In western literature, the term epistemology is used in different sense. This makes it extremely difficult to understand an epistemological theory, find its specific audience and make distinction between this and other similar theories. The question is whether or not one can provide a general perspective of epistemological trends; a perspective that can help one understand the stance of theorists in epistemology.
The present article is put into black and white in order to answer this very question, throwing light on important epistemological approaches. To meet this goal, the author divides discussions pertaining to epistemology into epistemology and meta-epistemology. Epistemology in turn, is divided into absolute and relative and the former again into traditional, modern and contemporary. Despite their differences, the three periods is dominated by a single epistemological trend that began with Plato, developed by Descartes and Kant. Though deeply modified, this dominant approach has its own advocates today as it has also got its own opponents, the most important of which are as follows.
- Continental epistemology that also has its own sub-branches.
- Naturalistic epistemology such as naturalized epistemology genetic epistemology, evolutionary epistemology and reliablist epistemology (which is on certain basis included in externalism too).
- Analytic epistemology and social epistemology (which are in a sense contradictory with each other)
Finally the paper divides analytic epistemology into externalism and internalism. Foundationalists and coherentists represent the latter while reliablist and virtue epistemology represent the former.
چكيده عربي :
لعلم المعرفه في العالم الغربي مسميات مختلفه و مجالات استعمالاتها عديده محاقد يسبب وجود ابهامات تودي الي? وجود مشقه في فهم نظريه من النظريات فهماً دقيقاً و معرفه المخاطب و الفرق بينها و بين الآرا الاخري?. و السوال الذي يطرح نفسه هنا هو: هل يمكن رسم صوره عامه لتيارات علم المعرفه تساعدنا في التعرف علي? موقف واضع نظريه من النظريات و منافسيه؟
تسعي? المقاله الحاليه الاجابه عن السوال المذكور و تستعرض اهم الاتجاهات الموجوده في مجال علم المعرفه. و لذلك ارتاينا ان نقسم المواضيع الخاصه بعلم المعرفه الي? علم المعرفه و ماورا علم المعرفه. و قد صنفنا علم المعرفه الي? مطلق و محدود، و المطلق الي? تقليدي و حديث و معاصر، و علي? رغم ما حدث من تغييرات عديده فان لهذه المراحل الثلاثه تيار غالب بدا بافلاطون و اتسع افقه علي? يد دكارت و كانت و في عصرنا الحاضر و بعد حدوث تغييرات في هذا التيار نجد ان هناك من يويده. اضافه الي? ذلك فان هناك تيارات منافسه له و اهمها علم المعرفه القارّي و هو تيار له مجموعات فرعيه. و تنافسه ايضاً علوم المعرفه التي تويد المذهب الطبيعي، كما تم طرح علوم المعرفه ذات النزعه الطبيعيه و علم المعرفه التكويني و التكاملي و الاعتمادي ضمن بحث الاتجاه الذي يوكد علي? ظاهر الاشيا . و يعتبر علم المعرفه التحليلي و علم المعرفه الاجتماعي منافساً ثالثاً له.
بعدها يقسم الكاتب تيار علم المعرفه التحليلي الي? نزعه تقول بالظاهر و نزعه تقول بالباطن و من ابرز الامثله علي? اتباع الذين يقولون بالباطن هم انصار الفلسفه البناييه و انصار فلسفه الانسجام المنطقي بينما يعتبر نزعه الاعتماد و اتجاه محوريه الفضيله نماذج تمثل علم المعرفه ذو النظره الظاهريه.
اطلاعات موجودي :
فصلنامه با شماره پیاپی 10 سال 1387
كلمات كليدي :
#تست#آزمون###امتحان