رابطه باورهاي معرفت شناختي، رويكردهاي يادگيري و تفكر تاملي با پيشرفت تحصيلي

The Relationship between Epistemological Beliefs, Learning Approaches, Reflective Thinking and Academic Achievement

پژوهش حاضر با هدف شناخت رابطه باورهاي معرفت شناختي، رويكردهاي يادگيري و تفكر تاملي با پيشرفت تحصيلي انجام شد. جامعه آماري اين پژوهش، دانشجويان رشته رياضي دانشگاههاي تهران و تعداد نمونه 332 نفر (176 دختر و 156 پسر) بودند كه به روش نمونه گيري خوشه اي چند مرحله اي انتخاب شدند. در اين پژوهش از سه پرسش نامه باورهاي معرفت شناختي شومر (1990)، پرسش نامه تجديد نظر شده دو عاملي فرآيند مطالعه بيگز، كمبر و لانگ ( 2001) و پرسش نامه تفكر تاملي كمبر (2000) استفاده شد. براي اين منظور، مدل فان (2006) (باورهاي معرفت شناختي، رويكردهاي يادگيري و تفكر تاملي با پيشرفت تحصيلي) مورد ارزيابي قرار گرفت. نتايج به دست آمده نشان داد كه:، دانش ساده بر يادگيري سطحي، توانايي ثابت بر تامل انتقادي، يادگيري عميق بر عمل عادي، تامل و پيشرفت تحصيلي، و فهميدن بر تامل اثر مستقيم دارند. در نهايت، نتايج حاكي از برازش مناسب و قابل قبول مدل با داده‌ها بود.

The purpose of this study was to investigate the relationships between epistemological beliefs, learning approaches, reflective thinking and academic achievement. Through multi stage cluster sampling, 332 subjects (176 female, 156 male) were selected from the population of the study that included all mathematic students in Tehran Universities. To collect data, three questionnaires, i.e, the Schommer Epistemological Questionnaire (EQ, Schommer, 1990), the Revised Study Process Questionnaire (R-SPQ-2F, Biggs, Kember& Leung, 2001) and the Reflective Thinking Questionnaire (RTQ, Kember et al, 2000) were used. To this effect, Phanʹs model (2006) was applied. It was found that simple knowledge has direct effect on surface learning, fix ability predicts critical reflective, deep learning predicts habitual action, reflection and academic achievement, and finally, understanding predicts reflection. No indirect relationship was found. The results indicated that the obtained model fit the data adequately.