تحليلي بر تبيين نقد منابع اطلاعاتي

An Analysis of Explaining Information Resourcesʹʹ Criticism

هدف: هدف از نگارش اين مقاله، تبيين وضعيت درك، شناخت و تفسير برداشت‌هاي ناقد از متن و نقش آن در نگارش نقد منابع است. روش/رويكرد پژوهش: مطالعه منابع اطلاعاتي مرتبط، تحليل و تطبيق كيفي نقش شناخت ناقد در نگارش نقد يافته‌ها: نقد متون و منابع اطلاعاتي فرآيند پالايش اطلاعات است. در انجام اين فعاليت تخصصي ناقدان بر اساس دانش خود و مباني پذيرفته شده علمي تحليل متون به نقد مي‌پردازند. براي انجام نقد مطلوب منابع اطلاعاتي، مطالعه در باره مباني شناختي و معرفت‌شناختي نقد مي‌تواند به پيشرفت بهتر اين فعاليت علمي منجر شود. با تكيه بر شناخت عقلاني از محتوا و نيز درك بهينه متن و يا انديشه مي‌توان به سطح بالاتري در تفسير و تاويل متن دست يافت. يكي از مقوّمات مهم معرفت‌شناسي نقد منابع اطلاعاتي، پذيرفتن محدود بودن درك آدمي از منابع اطلاعاتي است. براي انجام نقدي موثر، ضروري است تا ناقد بكوشد به كُنه مفهوم دست يابد. در هر متني امكان تفسيرهاي مختلف وجود دارد و تلاش ناقد همواره بر آن است تا بتواند تفسير مناسب تري كه امكان تطبيق‌پذيري بالاتري با متن دارد را ارايه دهد. نتيجه‌گيري: در بسياري از موارد، دستيابي به معناي نهايي امكان‌پذير نيست و فرآيند تحليل متن و ارايه برداشت هاي مختلف مي‌تواند به معناي نزديك تري نسبت به متن منجر شود. با اين فرض امكان نقد متون در هر سطحي قابل پذيرش است و فرآيند نقد مي‌تواند شامل مراحل و سطوح مختلفي شده كه نسبت به ميزان درك ناقد تغيير مي‌كند.

Purpose: The purpose of this paper is to explain the status of the understanding, recognizing and interpreting of the criticʹs perceptions of text and its role in writing criticisms for resources. Design/Methodology/ Approach: The research was carried out through the study of relevant information resources and qualitative comparison and analysis of the role of the understanding of the critic in writing criticisms. Findings: Criticizing texts and information resources is the process of purifying information. In doing this professional task, critics use their own knowledge and the accepted scientific bases for text analysis to perform criticism. In order to carry out optimal criticizing of information resources, studying about the cognitive and epistemological bases of criticism may lead to better improvement in this scientific task. Relying on a logical understanding of content and also optimized understanding of text or thought, one can reach a higher level in interpreting text. One of the important epistemological bases of criticizing information resources is accepting the limitations of humanʹs understanding of information resources. In order to perform effective criticism, the critic must try to understand the underlying layers of concepts. In any text, there is the possibility of various interpretations and the critic always tries to present a better interpretation with a higher possibility of adaptation with the text. Conclusion: In many cases, reaching the ultimate meaning is not possible and the process of analyzing text and presenting different perceptions may lead to a closer meaning to the text. With this assumption, the possibility of criticizing texts in any level is acceptable and the process of criticism can include different stages and levels which change based on the understanding of the critic.