اشغال عراق از ديدگاه نظريه‌هاي روابط بين‌الملل خردگرايي واقع‌بينانه در برابر انسان‌گرايي فمينيستي

چكيده در پي حمله نظامي ايالات متحده امريكا و كشورهاي متحد آن به عراق در سال 2003، مجموعه اي از خشونت‌ها و درگيري‌هاي قومي - مذهبي و عمليات‌هاي تروريستي متعدد در اين كشور صورت گرفت كه تا به امروز نيز ادامه دارد. در اين مقاله با كمك گرفتن از دو تيوري واقع گرايي و فمينيسم به بررسي علمي پيامدهاي جنگ عراق پرداخته شده است. هدف اين مقاله روشن ساختن اين مسيله است كه دو نظريه واقع گرايي و فمينيسم چگونه نتايج اشغال عراق را تحليل مي‌كنند و كداميك قدرت تبيين بهتري دارند. نويسندگان پس از بررسي ديدگاه هاي اين دو نظريه روابط بين‌الملل به اين نتيجه رسيده‌اند كه رويكرد واقع گرايي در زمينه‌ مباحث خرد گرايي (سود و هزينه)، توازن قواي منطقه پس از اشغال و قدرت و منافع آمريكا در جنگ عراق از توان تحليلي بالايي برخوردار است. فمينيسم نيز به لحاظ هستي شناسي و روش شناسي خاص خود كه باعث توجه به نقش افراد و گروه هاي قومي- مذهبي و همچنين مباحث جنسيتي و اخلاقي در جنگ عراق مي‌گردد، توانايي تبيين بخشي از نتايج جنگ عراق را دارد كه از ديدگاه واقع‌گرايان پنهان مي‌ماند.

Following the U.S.-led coalition military attack against Iraq in 2003, a series of violence, ethnic-religious clashes and terrorist actions have taken place in this country. This article tries to study the consequences of Iraqʹs war using theories of realism and feminism. It aims to find how these theories explain the consequences of Iraqʹs occupation and which one can give a better explanation in this regard. The authors after studying vies related to both theories, concluded that realistic approach enjoys a higher explanatory power in areas such as "rationalism" (benefit and cost), "regional balance of power" after occupation and "the U.S. power and interests" in Iraqʹs war. Also, feminism relying upon its own "ontology" and "methodology" centers on the role of individuals and ethnic-religious groups as well as subjects like "gender" and " mortality". Therefore, it can explain those consequences of Iraqʹs war which have been neglected by realists.