رابطه الگوهاي غذايي غالب باشاخصهاي آنتروپومتريك(نمايه توده بدن ودوركمر) در زنان داراي سابقه خانوادگي و بدون سابقه خانوادگي چاقي ساكن شمال شهر تهران

The Relation between Major Dietary Patterns and Anthropometric Indexes (Body Mass Index and Waist Circumference) in Adult Women with and without Familial History of Obesity Living in the North of Tehr

سابقه و هدف: سابقه خانوادگي چاقي، خطر چاقي را در نسلهاي بعدي افزايش ميدهد. همچنين نوع الگوي غذايي با توسعه چاقي مرتبط است. هدف اين مطالعه شناسايي الگوهاي و دور (BMI) غذايي غالب و تعيين رابطه آنها با شاخصهاي آنتروپومتريك [نمايه توده بدن كمر] زنان داراي سابقه و بدون سابقه خانوادگي چاقي ساكن شمال شهر تهران بود. 20 ساله ساكن مناطق شمال تهران - مواد و روشها: دراين مطالعه مقطعي 460 زن 50 بهروش نمونه گيري تصادفي طبقه بندي شده انتخاب شدند. دريافتهاي غذايي با پرسشنامه بسامد خوراك و ويژگيهاي تن سنجي با روشهاي استاندارد بهدست آمد. سابقه خانوادگي چاقي بهصورت داشتن حداقل يك خويشاوند چاق در اقوام درجه 1 تعريف شد. الگوهاي غذايي غالب با روش تحليل عاملي بهدست آمد. درنهايت رابطه بين الگوهاي غذايي اصلي و ويژگيهاي تن سنجي بهطور جداگانه در دو گروه داراي سابقه و بدون سابقه خانوادگي چاقي با رگرسيون خطي چندگانه بررسي شديافته ها: دو الگوي غذايي غالب سالم و ناسالم شناسايي شد. بعد از تعديل اثر عوامل و دور كمر با BMI ، مخدوشگر، در هردو گروه داراي سابقه و بدون سابقه خانوادگي چاقي .(P ? 0/ الگوي غذايي سالم رابطه منفي و با الگوي غذايي ناسالم رابطه مثبت داشتند ( 05 نتيجه گيري: يافته ها نشان داد كه رابطه الگوهاي غذايي با شاخصهاي تن سنجي در زنان مورد مطالعه تحت تاثير سابقه خانوادگي چاقي قرار نميگيرد.

Background: Familial history of obesity (FHO) increases the risk of offspring being obese. Moreover, the type of dietary pattern might also be involved in the development of obesity. The aim of this study is to determine major dietary patterns and their association with anthropometric indexes [Body Mass Index (BMI) and waist circumference (WC)] in adult women with and without Familial history of obesity living in the north of Tehran, Iran. Methods: In this cross-sectional study 460 women aged 20-50 living in the north of Tehran were sampled by stratified random sampling method. Dietary intake was collected by a semiquantitative F.F.Q. and anthropometric indexes were measured by standard methods. Familial history of obesity was defined as having at least one obese first-degree relative. Major dietary patterns were identified by factor analysis method. Finally, the association between major dietary patterns and anthropometric indexes was assessed separately in two groups with and without familial history of obesity by multiple linear regression analysis. Result: Two healthy and unhealthy major dietary patterns were identified. After adjusting for confounders, in both groups with and without familial history of obesity, BMI and WC had negative associations with healthy dietary pattern and positive association with unhealthy dietary pattern (P < 0.05 ).Conclusion: Findings indicated that the relation between major dietary patterns and anthropometric indexes was not influenced by familial history of obesity