بررسي ارتباط ميان استرس‌هاي روزمره‌ي زندگي و سبك‌هاي مقابله با سلامت روان در بيماران دچار سردرد ميگرني

Correlation between Daily Stresses and Coping Styles with Mental Health in Patients with Migraine Headache

زمينه وهدف: هدف از پژوهش حاضر بررسي ارتباط ميان استرس‌هاي روزمره‌ي زندگي و سبك هاي مقابله با سلامت روان در بيماران دچار سردرد ميگرني مي‌باشد. روش بررسي: روش پژوهش از نوع علي- مقايسه‌اي بوده است. جامعه‌ي آماري اين پژوهش شامل 60 نفرمبتلا به سردرد ميگرني (30 زن و 30 مرد) به عنوان گروه آزمايش بوده است كه با استفاده از نمونه‌گيري در دسترس پس از هماهنگي با متخصصين جراحي مغز و اعصاب، روانپزشكان و مراكز مشاوره و روان درماني انتخاب شدند. آن‌ها از نظر سن، جنسيت، وضعيت اجتماعي- اقتصادي، عدم ابتلا به بيماري‌هاي جسماني‏ و‏‏ ابتلا به سردرد ميگرني حداقل به مدت 2سال و ساير متغيرهاي مورد نظر در پژوهش كاملا همگون بودند. همچنين 60 نفر (30 مرد و 30 زن) ديگر از افراد عادي شاغل در آموزش و پرورش كه همتا با گروه آزمايشي بودند به عنوان گروه كنترل انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده در پژوهش شامل پرسشنامه سبك مقابله‌ي لازاروس و فولكمن، سياهه‌ي استرس زندگي هولمز - راهه و پرسشنامه‌ي سلامت عمومي بود. داده‌ها با استفاده از تحليل رگرسيون لجستيك مورد تجزيه و تحليل قرار گرفتند. يافته‌ها: نتايج حاصل آشكار ساخت كه تفاوت معني‌داري ميان دو گروه آزمايش و گواه از لحاظ استرس‌هاي روزمره زندگي و سبك‌هاي مقابله وجود داشت. همچنين ميان مردان و زنان مبتلا به سردرد ميگرني و مردان و زنان سالم از لحاظ سبك هيجان مدار و مساله مدار تفاوت معناداري وجود داشت (0001/0P < ). يعني مردان و زنان مبتلا به سردرد ميگرني نسبت به افراد سالم از سبك هيجان مدار بيشتري برخوردار مي‌باشند. نتيجه‌گيري: استرس‌هاي روزمره زندگي و سبك هيجان مدار با سلامت روان در بيماران دچار سردرد ميگرني رابطه‌ي منفي دارند. واژگان كليدي: استرس‌هاي روزمره زندگي، سبك‌هاي مقابله، سلامت روان، سردرد ميگرني

Background and Objective: The aim of this research was to study the correlation between daily stresses and coping styles with mental health in migraine headache patients. Materials and Methods: The research method was comparative-casual method. The sample consisted of 60 patients with migraine headaches (30 males and 30 females) as the test group, whom were matched for various criteria including age, educational status, and suffering from headache for at least a two year period. The control group consisted of 60 healthy school teachers (30 males and 30 female). The instruments included Lazarous–Folkman Coping Style, Holms-Rahe life stress, and General Health questionnaires. The data were analyzed with the logistic regression method. Results: The results revealed that there was a significant difference between the test and control groups in daily stresses and coping styles (p < 0.001). Furthermore, the rate of stresses in patients with migraine headache was significantly higher than the normal subjects. In addition, the rate of emotional styles in patients with migraine headache was higher than normal controls. Conclusion: There was a negative correlation between daily stresses, emotional styles, and mental health in patients with migraine headache. Keywords: Daily stresses, Coping styles, Mental health, Migraine headache