مقايسه سبك هاي عقلاني دانش آموزان رياضي و تجربي و تاثير آن بر پيشرفت تحصيلي آنها

A Comparative Study Of the Intellectual Styles in Science and Math Students and their Impact on Students Educational Progress

سبك هاي عقلاني يك اصطلاح كلي است كه در بر گيرنده كليه معاني سازه هاي اساسي اين سبك ها از قبيل: سبك شناختي،سبك مفهومي، سبك تصميم گيري و حل مساله، سبك يادگيري و سبك ذهني، سبك ادراكي و سبك تفكر مي باشد و آن را شيوه ترجيحي پردازش اطلاعات و نحوه انجام تكاليف توسط فرد معرفي مي كنند (زانگ و استرنبرگ، ?00?). هدف از اين پژوهش بررسي مقايسه اي سبك هاي عقلاني دانش آموزان رشته رياضي و تجربي و رابطه آن با پيشرفت تحصيلي است. بنابراين محقق از طريق روش توصيفي پيمايشي اقدام به انجام پژوهش نمود و نمونه اي متشكل از 370 نفر از دانش آموزان دختر پايه هاي دوم و سوم دبيرستان هاي شهر تهران كه به روش تصادفي خوشه اي انتخاب شدند كه جهت انجام پژوهش از 4 پرسشنامه سبك هاي تفكر استرنبرگ – واگنر (1992)، سياهه سبك يادگيري كلب (1985)، آزمون گروهي اشكال نهفته وينكينز (1971) و آزمون همتايابي اشكال آشناي كاگان (1964) استفاده شد.داده هاي به دست آمده با استفاده از آزمونهاي كولموگراف، فريد من، خي دو و تحليل واريانس مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت. يافته ها نشان داد كه: سبك هاي عقلاني دانش آموزان رشته رياضي و تجربي بر پيشرفت تحصيلي آنان تاثير معني داري ندارد و رشته تحصيلي دانش آموزان بدون توجه به سبك هاي يادگيري، مفهومي، ادراكي و سبك هاي تفكر از لحاظ عملكرد و شكل بر پيشرفت تحصيلي آنان تاثير دارد.رشته تحصيلي دانش آموزان بدون توجه به سبك هاي تفكر از لحاظ سطح، حيطه و تمايل بر پيشرفت تحصيلي آنان تاثيري ندارد و سبك هاي يادگيري، ادراكي و سبك تفكر از لحاظ عملكرد بدون توجه به رشته تحصيلي دانش آموزان بر پيشرفت تحصيلي آنان تاثير دارد و سبك هاي مفهومي و تفكر از لحاظ شكل، سطح و تمايل بدون توجه به رشته تحصيلي دانش آموزان بر پيشرفت تحصيلي آنان تاثيري ندارد در جمع بندي كلي، از آنجايي كه شيوه هاي آموزشي و ارزشيابي در نظام آموزشي حال كشورمان از جمله عوامل تاثير گذارند و از آنجايي كه آموزش خلاق در تمامي دانش آموزان با توجه به توسعه تكنولوژي و فناوري در ضروري بنظر مي رسد، پيشنهاد مي شود جهت بهبود روند آموزشي بهتر است دانش آموزان را در انجام امور و تكاليف آموزشي مختار گذارند تا خلاقيت هاي ايده آل و مورد نياز آنها فراهم گردد و همينطور، با شناسايي سبك هاي عقلاني غالب در اين نوجوانان و تشخيص نياز هاي ويژه و تدريس به آنها با توجه به سبك هاي غالب آنان آزمونهاي هوشي رايج را به چالش بكشانند.

Intellectual Styles is a general term which includes all the meanings of basic constructs of such styles as cognitive style, conceptual style, decision making and problem solving style, learning style, mental style, perceptional style, thinking style; and it is introduced as a preferred way of processing the information and doing assignments by individual (Zhang and Sternberg, 2005). The present study aims to analyze the intellectual styles of high school students of science and mathematics in a comparative way and to assess the impact of these styles on the educational progress. A descriptive survey method is employed here with a sample of 370 high school female students of second and third grades from Tehran schools who are randomly clustery selected. In doing the research Sternberg-Wagner Intellectual Style Questionnaire (1992), Kolb Learning Style Check List (1985), Witkins Latent Forms Group-Test (1971) and Kagan Familiar Forms Balancing-Test (1964) are used. The obtained data were analyzed by descriptive categories in statistics such as frequency, percentage, mean, average, maximum and minimum, standard deviation, and Kolmographtest; they are furthermore investigated by Friedman test, Xi-Square test, and variance analysis. Findings reveal the following: • The dominant intellectual style in mathematics and science students is of the first type. • The intellectual styles of math and science students do not impact meaningfully on the educational progress of them. • Without considering the learning, conceptual and perception styles and intellectual styles, the discipline impacts the educational progress in terms of performance and form. • If the thinking styles are ignored, the discipline impacts the educational progress in terms of level, domain and trend / disposition. • If the discipline of student is ignored, then thinking and learning styles impact the educational progress in terms of performance. • If the discipline is discarded, conceptual and intellectual styles do not impact the educational progress in terms of form, level and trend / disposition. Generally speaking, since the existing educational and assessment methods in the education system of our country are of great influence and since the creative education for all the students, taking into account the technological development, is necessary it is suggested that students be free in their performance and their doing assignment in order to develop creativity in them which is ideal and of paramount significance; it is furthermore suggested that the dominant intellectual styles in them be discovered and their specific needs be identified and then the process of education be arranged according to the discovered needs and intellectual styles in order to challenge the common intelligence tests.