ارايه يك مدل جامعه شناختي به منظور افزايش توليد علمي در اجتماعات علمي (مطالعه موردي دانشگاه اصفهان)

Presentation of sociological model to increase scientific output of scientific communities (Case study: University of Esfahan(

پژوهش حاضر با هدف بررسي و شناخت دقيق و علمي‌عوامل جامعه شناختي موثر بر توليد علمي‌اعضاي اجتماعات علمي‌دانشگاه اصفهان صورت گرفته است. در ابتدا رويكردهاي مختلف مورد استفاده در مطالعه توليد علمي‌و همچنين مفهوم و تاريخچه اجتماع علمي‌ مورد بررسي قرار گرفته ، سپس عوامل موثر بر توليد علمي‌از ديدگاه نظريه پردازان اجتماع علمي‌(همچون رندل كالينز ،‌هاگستروم ، كوهن ، لاتور و ولگار) شناسايي شده است. روش تحقيق در‌اين پژوهش از نوع پيمايش مي‌باشد و از شيوه نمونه گيري سهميه‌اي استفاده شده است. جامعه آماري، كليه اعضاي هييت علمي‌، دانشجويان دكترا و دانشجويان سال دوم كارشناسي ارشد دانشگاه اصفهان در سال تحصيلي 90– 1389 مي‌باشند كه تعدادشان برابر با 2865 نفراست و از ميان آنها 340 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. مهم ترين نتايج ‌اين پژوهش عبارتند از: در ميان گروه‌هاي تحصيلي، گروه علوم پايه بالاترين ميزان توليد علمي‌و گروه فني و مهندسي پايين ترين توليد علمي ‌را به خود اختصاص داده اند. متغيرهاي «ميزان تعاملات و ارتباطات» ، «انرژي احساسي» و «اجماع معرفتي» نيز يك رابطه مثبت و معنادار را با توليد علمي ‌نشان مي‌دهند. اما در مدل رگرسيوني متغير «فضاي توجه نمادين» تاثيرگذاري معناداري را بر توليد علمي‌ نشان نداد و از معادله حذف شد. مدل معادله ساختاري تدوين شده نيز شاخص هاي برازش مطلوبي را كسب كرد و به اين ترتيب مي تواند به عنوان يك مدل پيشنهادي به منظور افزايش توليد علمي در دانشگاه ها ارايه شود.

T he present study aims to examine and understand the sociological factors involved in scientific output Esfahan University’s scientific community in an exact and scientific way. The study starts with the investigation of different approaches used in the study of scientific output and is followed by the identification of the factors which are involved in scientific output. At this stage, the researcher approaches the issue from the standpoint of a number of theorists in the field of scientific community such as Randall Collins, Hagstrom , Kuhn , Latour and Woolgar. This study is designed as a survey and gathered through quota sampling. The statistical population is comprised of all the full time academic members, PhD candidates and second year MA students who were present at Esfahan University in the academic year 2009-2010 and yields a total of 2,865 individuals altogether. Amongst the population, a sample of 340 individuals was selected as the actual participants of the study. The following are the most important results obtained from the present study: - of the different departments, the Department of Basic sciences showed the highest amount of scientific output which is in sharp contrast to the results obtained from the Technical and Engineering Department showing the lowest amount of scientific output. -The variables, “interactions and relations”, “emotional energy”, and “epistemic consensus” also indicate a positive and meaningful relationship with scientific output. -In the regression model, however, the variable “symbolic attention space” showed no meaningful effect on scientific output and was eliminated from the equation.