عنوان مقاله :
تاثيرپذيري غزالي از ابنسينا در دو موضوع نفس و معاد
عنوان فرعي :
The Infuence of Ibn Sina on Ghazzali in the Two Subject of Soul and Resurrection
پديد آورندگان :
سراجي پور، نسرين نويسنده , , كشفي ، عبدالرسول نويسنده , , اكبري ، رضا نويسنده Akbari, R
اطلاعات موجودي :
دوفصلنامه سال 1391 شماره 48
كليدواژه :
المعاد , النفس , بدن جديد , عذاب القبر , accident of life , عذاب قبر , Ibn Sina , غزالي , Ghazzali , عرض حيات , punishment of the grave , نفس , new body , معاد , برانگيختگي , stimulation , ابنسينا , soul , البعث , الغزالي , الجسد الجديد
چكيده فارسي :
هر چند غزالي در كتاب تهافت الفلاسفه به نقد فلاسفه مشا پرداخته، اما در هر دو نظريهاي كه درباره معاد ارايه ميدهد، تحت تاثير نفسشناسي ابنسيناست. او در كتاب تهافتالفلاسفه نظريه بدن جديد را به عنوان يك امكان براي معاد جسماني معرفي ميكند كه مبتني بر وجود و تجرد و بقاي نفس و نيز پذيرش نفس به عنوان ملاك اين هماني شخصيت است كه همگي نظرياتي مشايي هستند. نظريه ديگر او نظريه برانگيختگي است كه نزد متكلمان، نظريهاي مرسوم بوده است و غزالي آن را در كتاب الاقتصاد في الاعتقاد آورده است. در اين نظريه نيز شاهد نقاط افتراق غزالي با متكلمان و تاثيرپذيري او از حكمت مشايي هستيم. در حالي كه نزد اشعريان متقدم و معتقد به برانگيختگي، نفس مجرد جايگاهي ندارد، غزالي نظريه برانگيختگي را به گونهاي مطرح كرده كه با تجرد نفس تنافي ندارد. از سوي ديگر، هر چند كه او مانند غالب متكلمان متقدم حيات و مرگ را عرض ميداند، اما در تحليل اين عرض با آنها همداستان نيست و مانند مشاييان اين دو را به ارتباط و انقطاع نفس و بدن تفسير ميكند. تاثيرپذيري او از حكمت مشايي در مبحث عذاب قبر نيز مشهود است. مرور كتابها و رسالههايي همچون معارج القدس، المضنون به علي غيراهله، كيمياي سعادت و احيا علوم الدين نيز نشانگر تاثيرپذيري او در مسيله معاد ازمباحث نفسشناسي در حكمت مشايي است.
چكيده لاتين :
Although Ghazzali in his Tahafut al- falasifeh has strongly criticised peripatetic philosophers but in both the two theories that he has offered about the resurrection of the body is under the influence of Ibn Sina’s science of soul. In his Tahafut al- falasifeh, he introduces the theory of a new body as a possibility for the resurrection of the body which is based on being, immateriality and immortality of soul as well as acceptance of soul as a standard for the identity of character which are all peripatetic theories. His other theory is the theory of stimolation that for theologians has been a customary view and Ghazzali has introduced it in his al-Iqtisad fi-itiqad. Also in this theory we are witnessing points of difference between Ghazzali and theologians and the influence of Peripatetic philosophy on him. While for early Asharite theologians believing in stimulation, immaterial soul has no place, Ghazzali has offered the theory of stimulation in such a way that it has no contradiction with the immateriality of stimulation.
On the other hand, although like most of the early theologians he considers life after death as a kind of accident but in the analysis of this accident he is not in agreement with them and like peripatetics he interprets these two as the relation and interruption of the soul and body. The influence of Peripatetic philosophy on him in the subject of punishment of grave is also evident.
Reviewing the books and treatises such as Maarij al-Qods, al-Maznun behi ala ghir Ahlehi, Kimiyayi Saadat and Ihya Ulum Al-Din also reveals the influence of Peripatetic philosophy on him in the problem of resurrection from the topics of knowledge of self.
چكيده عربي :
علي الرغم من انتقاد الغزالي للفلاسفه المشايين في كتابه تهافت الفلاسفه، الا انه عندما طرح نظريتيه حول المعاد كان متاثراً في آرايه حول قضيه معرفه النفس من ابنسينا . فهو يقدم في هذا الكتاب نظريته المسميه بالجسد الجديد (المستحدث) بصفتها وجهاً آخراً لمعاد الجسد. حيث تبتني علي قضيه الوجود و التجرد و بقا النفس و ايضاً قبول النفس كمعيار لقضيه "هو هو" مما يعتبره الجميع من نظريات المشايين.
و من نظرياته الاخري نظريه الانبعاث المتداوله بين المتكلمين و التي ذكرها الغزالي في كتابه الاقتصاد في الاعتقاد، حيث نشاهد فيها نقاط الاختلاف بين الغزالي و المتكلمين و مدي تاثره بالحكمه المشاييه.
ان الغزالي طرح نظريه الانبعاث بحيث لاتتنافي مع تجرد النفس و ذلك رغم انها لا محل لهذه النظريه في آرا المتكلمين الاشاعره المتقدمين القايلين بها.
و مهما كان اعتقاد الغزالي بعرضيه الحياه و الموت كاغلبيه المتكلمين المتقدمين فانه من جانب آخر لايوافقهم الراي في تحليل مفهوم العرض فيفسره باتصال النفس بالجسم و انقطاعهما عن بعض و شانه في ذلك شان المشايين. ان انطباعه بالحكمه المشاييه انطباعاً ملحوظاً كذلك ما نراه في قضيه عذاب القبر. و يتبين هذا الانطباع في قضيه المعاد بقضايا معرفه النفس في حكمه المشايين من خلال دراسه الكتب و الرسايل كمعارج القدس، و المضنون به علي غير اهله، و كيميا السعاده ، و احيا علوم الدين.
اطلاعات موجودي :
دوفصلنامه با شماره پیاپی 48 سال 1391
كلمات كليدي :
#تست#آزمون###امتحان