نقش اخلاق كاري اسلامي در فرهنگ و تعهد سازماني

The Role of Islamic Work Ethics in Organizational Culture and Commitment

دانشمندان مسلمان، اخلاق را به عنوان صفات و ويژگي‌هاي پايدار در نفس كه موجب مي‌شوند كارهايي متناسب با آن صفات، به‌طور خودجوش و بدون نياز به تفكر و تامل از انسان صادر شوند، تعريف كرده‌اند. اخلاق اسلامي، درست يا نادرست بودن اين صفات را در چارچوب مفاهيم اسلامي بيان مي‌دارد. حال آنكه مفاهيم اخلاق كاري اسلامي به كاركرد چارچوب مفاهيم اسلامي در قالب فعاليت‌هاي كاري انسان در سازمان‌هاي مختلف مي‌پردازد. تحقيقات نشان مي‌دهند كه اخلاق كاري اسلامي رابطه معنا‌داري با عوامل مختلف، فردي، شغلي و سازماني دارد. هدف اين تحقيق، بررسي رابطه اخلاق كاري اسلامي با تعهد سازماني و ابعاد آن است كه شامل تعهد مستمر، تعهد عاطفي، تعهد هنجاري و فرهنگ سازماني به همراه ابعاد آن، شامل: انسجام، رهبري سازمان، ويژگي‌هاي غالب، مديريت كاركنان، تاكيدهاي استراتژيك، معيار موفقيت مي‌باشد. جامعه آماري اين تحقيق را ششصد نفر از كاركنان مراكز عالي آموزشي، پژوهشي قم تشكيل مي‌دهند كه از اين تعداد با استفاده از جدول تعيين حجم نمونه جرسي و مورگان، تعداد 234 نفر به عنوان نمونه آماري تعيين شده‌اند. ابزار اندازه‌گيري متغيرهاي تحقيق پرسشنامه تعهد سازماني لاتمدين و همكاران، فرهنگ سازماني كامرون و كويين و اخلاق كاري اسلامي درويش است. نتايج تحقيق در بررسي روابط بين متغيرهاي تحقيق با استفاده از آزمون همبستگي و رگرسيون نشان دادند كه رابطه مثبت و معنا‌داري ميان اخلاق كاري اسلامي با تعهد و ابعاد آن و همچنين اخلاق كاري اسلامي با فرهنگ سازماني و ابعاد آن وجود دارد.

Ethics is defined by the Muslim scholars as some sustainable traits and characteristics in oneʹs self that cause things to be done in accordance with those traits by oneʹs without any thinking and spontaneously. The Islamic Ethics determines if these characteristics are true or false according to the framework of Islamic concepts, while the concepts of Islamic work ethics determine the function of the framework of Islamic concepts within human work activities in various organizations. Studies show that there is a meaningful relationship between Islamic work ethics and different individual, professional and organizational factors. This study aims to investigate the relationship between Islamic work ethics and organizational commitment with its aspects including continuous commitment, emotional commitment, and normative commitment and also the relationship between Islamic work ethics and organizational culture with its aspects including integration, organizational leadership, dominant characteristics, management of employees, strategic emphases, and success criterion. The population of this study includes 600 employees of the research and higher education centers in Qom. Using Krejcie and Morganʹs table for determining sample size, 234 people were selected as the sample. The study variables are measured through three questionnaires: organizational commitment of Labtmediene et al., organizational culture of Cameron and Quinn and Islamic work ethics of Darwish. The results of correlation test and regression show that there is a meaningful and positive relationship between Islamic work ethics and organizational commitment with its aspects and also a meaningful and positive relationship between Islamic work ethics and organizational culture with its aspects.