معرفي و ارزيابي كتاب: كالبد شكافي ساختار سياسي ايالات متحده آمريكا

ضرورت شناخت علمي و واقع‌بينانه از پويشها و تحوّلات پيراموني در سطوح منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي به عنوان يك اصل، مصداق بارز و گريزناپذيري يافته كه عبارت از ضرورت شناخت و فهم سياست خارجي آمريكاست. ويژگي دشمن آن است كه محصول آگاهي است و ويژگي سو تفاهم آن است كه برآمده از عدم يا كمبود آگاهي است. سو تفاهم با افزايش آگاهي‌هاي درست از بين مي‌رود؛ اما دشمني با افزايش آگاهي‌ها شدّت مي‌گيرد. در واقع؛ دشمن آگاهي بيشتري از موضوع دشمني خود دارد و از اين رو، در داوري و قضاوتهاي خود داراي قطعيت و اطمينان بسيار بيشتري است. ايالات متحده آمريكا پس از پايان جنگ سرد و فروپاشي بلوك شرق، به دليل برتري قابل توجه اقتصادي و نظامي، از موقعيت جهاني ويژه‌اي برخوردار شد. آمريكا براي معماري نظام جديد و رهبري بر جهان، تا كنون تلاشهاي زيادي را انجام داده و هزينه‌هاي زيادي را به خصوص در سالهاي اخير متحمّل شده است. پس از حادثه 11 سپتامبر 2001، نه تنها سياستمدران آمريكا، بلكه نظريه‌پردازان «نظام تك‌قطبي»، اين واقعه را شاهدي بر مدّعاي خود، مبني بر اجتناب از برخورد ميان تمدّنها دانستند و در جهت تثبيت نظم نوين بر پايه ارزشهاي آمريكايي كوشيدند. از نظر آنها، زنده شدن تمدّنهاي كهن و سياسي شدن آنها، علاوه بر اينكه واقعيت دارد، ضروري و مفيد است. «اگر نسبت به آنچه نيستيم تنفّر نورزيم، نمي‌توانيم به آنچه هستيم عشق بورزيم؛ با نداشتن دشمنان حقيقي نمي‌توان دوستان حقيقي داشت». هانتينگتون به غرب مي‌گويد كه احياي سياسي فرهنگهاي «ديگر» نه تنها تهديد نيست، بلكه فرصتي براي تبيين وتثبيت نظام نوين هرمونيك به رهبري آمريكاست. بر اساس قانون اساسي، ساختار سياسي آمريكا مبتني بر سيستم نظارت وكنترل است؛ يعني الگويي كه نهادهاي مختلف يكديگر را كنترل مي‌كنند و نظارتي همه‌جانبه دارند. در آمريكا چيزي به نام انضباط غربي وجود ندارد. آمريكايي‌ها به هيچ وجه در بند غرب و چارچوبهاي قبلي نيستند. بنابر اين، به آساني منافع خود را از حوزه‌اي به حوزه يگر انتقال مي‌دهند. براي احزاب آمريكا مهم اين است كه منافع ملي و به موازات آن منافع تعديل‌شده حزبي در چه قالبي مفهوم پيدا كند.