عنوان مقاله :
نسبت سوژه و قدرت در رمانهاي دُنكيشوت و مادام بوواري با ابتناي بر ديدگاههاي ميشل فوكو
عنوان فرعي :
The Relationship between Subject and Power in Don Quixote and Madame Bovary Novels according to Michel Foucault’s Theories
پديد آورندگان :
صابر، زينب نويسنده , , ضيا شهابي، پرويز نويسنده استاديار و عضو هيات علمي دانشگاه آزاد اسلامي واحد علوم و تحقيقات تهران، گروه فلسفه هنر Ziae Shahabi, P
اطلاعات موجودي :
دوفصلنامه سال 1391 شماره 11
رتبه نشريه :
فاقد درجه علمي
كليدواژه :
Don Quixote , Good and Bad , Michel Foucault , Words and Things , دُنكيشوت , بهنجار/ نابهنجار , Madame Bovary , شباهت , فوكو , مادام بوواري , واژهها و چيزها
چكيده فارسي :
رمان هاي دُنكيشوت و مادام بوواري از جمله آثار تاثيرگذار بر تاريخ ادبيات داستاني شمرده مي شوند. در اين مقاله تلاش شده با تكيه بر ديدگاه هاي ميشل فوكو (1926-1984)، فيلسوف فرانسوي، اين دو رمان مقايسه و تحليل شود.
فوكو با تبيين سازوكار ساختار قدرت در صورت بندي سوژه، به نقد مباني متافيزيك غربي اهتمام دارد. طرح فكري فوكو، برملا كردن معيارها و اصول بديهي انگاشته اي است كه ساختار قدرت بر آن اساس، شكل بهنجارِ زيستن را تعريف ميكند. در اين طرح فكري، تفسير آثار ادبي جايگاه حايز اهميتي دارد.
اين مقاله مي كوشد نحوه مواجهه و مقابله دُنكيشوت و مادام بوواري را با فرايند بهنجارسازي در فرهنگ غربي تبيين كند و نشان دهد كه اين دو چگونه براي گريز از زندگي بهنجار، شيوه اي تازه از زيستن را بر مبناي ادبيات و داستان براي خويش خلق مي كنند و به تعبير بهتر با كمك گرفتن از ادبيات و جهان داستان، شكل ديگري از سوژهمندي را براي خود تعريف مي كنند. در اين فرايند، داستان و واقعيت و يا واژه ها و چيزها در هم مي آميزند.
مقاله حاضر بر آن است تا از سويي طرح زندگي دُنكيشوت و مادام بوواري را بر اساس مفاهيم بهنجارسازي و انقياد فوكو تحليل و تبيين كند و نشان دهد كه ادبيات در گونهاي خاص مي تواند به شكلي اصيل در مقابل ساختارهاي مسلط بر زندگيِ بهنجار، بايستد و با استقرار خود به منزله شكلي تازه و متمايز از هنجار مسلط، طرحي نو دراندازد؛ و از سوي ديگر نشان دهد كه ساختار مسلط نيز در مقابل هر تفاوتي با مشخص كردن آن تفاوت به مثابه گونهاي «نابهنجاري» به كنترل، اصلاح، طرد، حبس و حذف شكلهاي مختلف غيريت مبادرت مي ورزد.
چكيده لاتين :
Don Quixote and Madame Bovary are among the most influential novels in the history of fictions. This paper compares the elements of these two novels, based on Michel Foucault’s theories (1926-1984). Foucault analyzes the structure of power in the form of subjectivity and criticizes the bases of Western metaphysic. Foucault, in his whole project, reveals the obvious principles and criteria in which the structure of dominant power defines the good life based on them. In this project, the interpretation of fiction has very important role. Accordingly, this paper tries to analyze how Don Quixote and Madame Bovary exhibit the normalization of a special form of good life in western culture and how they introduce a new style of life according on fiction; or In other word, how they establish a new subjectivity, and how, in this process, story and fact, words and things are combined. So, the paper reveals that the fiction can set up a way of life that resist against the dominant structure of normal life. On the contrary, the dominant structure refuses to accept the changes and stands firm against new trends by controlling, modifying, excluding, and imprisoning any forms of otherness.
عنوان نشريه :
پژوهش سياست نظري
عنوان نشريه :
پژوهش سياست نظري
اطلاعات موجودي :
دوفصلنامه با شماره پیاپی 11 سال 1391
كلمات كليدي :
#تست#آزمون###امتحان