ارتباط امتياز رژيم غذايي كاهنده فشار خون با سندرم متابوليك در زنان

The Association between Dietary Approaches to Stop Hypertension Diet and Metabolic Syndrome in Women

مقدمه و هدف: مطالعات اپيدميولوژيك محدودي به بررسي ارتباط بين پيروي از رژيم غذايي كاهنده فشار خون (Dietary Approaches to Stop Hypertension; DASH) و سندرم متابوليك در جمعيت ايراني پرداخته اند. هدف از مطالعه حاضر تعيين ارتباط پيروي از الگوي غذايي DASH و ميزان شيوع سندرم متابوليك و اجزاي متشكله آن در جامعه پرستاران زن بيمارستان هاي شهر اصفهان مي باشد. روش كار: در اين مطالعه مقطعي، 420 نفر از پرستاران زن اصفهاني بالاي 30 سال به روش نمونه گيري خوشه اي چند مرحله اي و به صورت تصادفي انتخاب شدند. دريافت هاي غذايي افراد با استفاده از پرسش نامه بسامد خوراك اعتبار سنجي شده، ارزيابي و شاخص هاي تن سنجي اندازه گيري شد. نمونه خون افراد براي اندازه گيري متغيرهاي متابوليكي جمع آوري و فشار خون آنان اندازه گيري گرديد. ديگر اطلاعات از طريق پرسشنامه جمع آوري شد. سندرم متابوليك بر طبق معيارهاي ATPIII و الگوي غذايي DASH به عنوان الگويي كه بر مصرف بيشتر سبزيجات، ميوه جات، غلات كامل، گوشت لخم و لبنيات كم چرب تاكيد دارد، امتيازبندي شد. داده ها ي بدست آمده با استفاده از نرم افزار آماري SPSS 18و آزمونهاي ,one-way ANOVA Chi-square و ANCOVA تجزيه و تحليل شدند. نتايج: افرادي كه در بالاترين سهك امتياز رژيم غذايي DASH قرار داشتند پس از تعديل اثر عوامل مخدوشگر، 81% كمتر از كساني كه در پايين ترين سهك قرار داشتند شانس ابتلا به سندرم متابوليك را دارا بودند (96/0-07/0 :CI95% ، 19/0 = OR) همچنين افرادي كه در بالاترين سهك امتياز رژيم غذايي DASH قرار گرفتند نسبت به آنهايي كه در پايين ترين سهك بودند به ترتيب 62 ، 72 ، 78 و 86 درصد شانس كمتري براي ابتلا به دور كمر بالا، هايپرتري گليسريدمي، سطح پايين HDL-C و پرفشاري خون داشتند. نتيجه نهايي: يافته هاي مطالعه حاضر نشان داد كه پيروي از الگوي غذايي DASH خطر ابتلا به سندرم متابوليك و اجزاي آن به جز هايپرگلايسمي را كاهش مي دهد.

Introduction & Objective: Epidemiologic data linking adherence to the Dietary Approaches to Stop Hypertension (DASH) diet and metabolic syndrome in Iranian population is sparse. We aimed to evaluate the association between adherence to the DASH dietary pattern and risk of metabolic syndrome in a group of Isfahani female nurses. Materials & Methods: This cross-sectional study was carried out among 420 female nurses aged > 30 years selected by a multistage cluster random sampling method. Usual dietary in-takes were assessed using a validated food frequency questionnaire. Fasting blood samples were drawn to measure metabolic profiles and blood pressure was recorded. Additional co-variate information was obtained using questionnaires. The metabolic syndrome was defined according to the guidelines of National Cholesterol Education Program Adult Treatment Panel III (ATP III). The DASH score was constructed based on high intake of fruits, vegeta-bles, whole grains, lean meat,and low-fat dairy. The data was analyzed by SPSS18 software and one-way ANOVA, Chi-square and ANCOVA statistical tests. Results: After controlling for confounders, individuals in the highest tertile of the DASH diet score had 81% lower risk of metabolic syndrome than those in the lowest category (OR: 0.19; 95% CI: 0.07-0.96). In addition, participants in the highest tertile of adherence to DASH diet had 62, 72, 78 and 86% lower odds for enlarged waist circumference, hyper-triglyceridemia, low HDL-c levels and high blood pressure than those in the lowest tertile, respectively. Conclusion: Findings of the present study revealed that adherence to the DASH eating plan reduced the risk of metabolic syndrome and all of its features, except hyperglycemia. (Sci J Hamadan Univ Med Sci 2014; 21 (2):112-121)