صورتبندي مدرنيته و پسامدرنيسم: معرفت‌شناسي، هستي‌شناسي و انسان‌شناسي

Formation of Modernity and Post-modernity: Epistemology, Ontology, Anthropology

تاريخ انديشه سياسي غرب را به‌طور كلي مي‌توان به سه پارادايم پيشامدرن، مدرن و پسا مدرن تقسيم نمود. مقاله حاضر تلاش دارد كه ضمن طرح مباني جهان بيني مدرن و پسامدرن، با استفاده از روش مقايسه‌اي به مطالعه مولفه‌هايي همچون معرفت شناسي، هستي‌شناسي و انسان شناسي در دو پارادايم مدرن و پسامدرن بپردازد. به عبارت ديگر هدف از طرح بحث حاضر، بررسي دستگاه فكري مدرنيته و عناصر بنيادين تشكيل‌دهنده آن كه طي دوران تكوين جهان، جامعه و انسان مدرن فراهم آمدند از يكسو و شناخت فرايند نقد پسا مدرن از سوي ديگر است. بنابراين نوشته حاضر مي‌كوشد كه سه قسمت اصلي انديشه در دو پارادايم مدرن و پسامدرن را با هم مقايسه نمايد تا به ناهمساني و ناهمگوني‌هاي اين پارادايم‌هاي متعارض از منظر معرفت شناسي، هستي‌شناسي و انسان‌شناسي پي ببرد.

The history of western thought could be categorized generally into three paradigms of pre-modern, modern and post-modern. It is tried in this article to explore comparatively the worldviews of modernity and post-modernity based on three concepts of epistemology, ontology and anthropology. In other words, the main objective of the argument is to make an in-depth enquiry into the roots and fundamental ingredients of modernity. The question raised is what were the criticisms and weaknesses of modernity which led to the emergence of the school of thought called post-modernism? Hence, three concepts of epistemology, ontology and anthropology are applied as ingredients of comparison between the two paradigms of modernity and post-modernity.