عنوان مقاله :
تفكيك وجود از ماهيت در فلسفه ابنسينا همراه با نقد برداشت اتين ژيلسون
عنوان فرعي :
The Philosophical Confrontation of Mulla Sadra with Bin Arabi’s Mysticism
پديد آورندگان :
فصيحي، عبدالخالق نويسنده جامعه المصطفي ,
اطلاعات موجودي :
فصلنامه سال 1392 شماره 17
كليدواژه :
ابنسينا , ژيلسون , ماهيت , تفكيك , وجود
چكيده فارسي :
مسلماً لازمه پژوهش در انديشه فلسفي يك فيلسوف، شناخت كافي از منطق حاكم بر آن انديشه و مباني بنيادين آن است. بنابراين تفكيك وجود از ماهيت يكي از مسايل مهم فلسفي در دستگاه بوعلي است كه تنها با شناخت درست از جايگاه «وجود» و «ماهيت» در اين نظام، و بر محوريت مباني وي، قابل تبيين و تفسير خواهد بود. «ماهيت» در فلسفه ابنسينا علاوه بر معناي خاصي كه دارد (ذات امور)، داراي دو جايگاه مهم است: مقام تحليل و مقام تقرّر آن در علم حق. تفكيك وجود از ماهيت، در ساحت تحليل رقم ميخورد؛ اما تقرّر علمي آن در علم حق، بُعد هستيشناختي آن را مشخص ميكند. نكته مهم در تفسير رابطه وجود و ماهيت، تعيين نوع وجود است كه زايد بودن آن را بر ماهيت نشان ميدهد؛ و آن، مفهوم وجود است، نه خود وجود. مقاله حاضر كوشيده است مساله مذكور را با در نظر داشتن مباني ابنسينا توصيف و تحليل كند.
چكيده لاتين :
Indeed Mulla Sadra had been extensively influenced by bin Arabi’s school of thought. This is why some have considered Mulla Sadra, not as the founder of a school of thought, but as subordinate to Mulla Sadra. However, in this paper first Mulla Sadra’s critical view of bin Arabi’s mysticism and a list of his criticisms in this regard will be presented. Then it will be discussed that, though Mulla Sadra’s school of thought initially accepts bin Arabi’s mystic views, there are some differences between these two as well. These differences can be found in the existential views, diversity of methods, and emphasis that is put on logics. Moreover, since Mulla Sadra’s philosophy is like an epistemic network that includes speculation, problems, method and purpose, if some of its sides are changed other sides will also change dramatically.
چكيده عربي :
من الموكّد انّ الدراسه حول الفكر الفلسفي لدي فيلسوف تقتضي المعرفه الكافيه بالاساس المنطقي السايد عليه والمبادي الاساسيه له. علي اساس هذا، فانّ انفصال الوجود عن الماهيه هو احد القضايا الفلسفيه المهمّه في النظام الفكري لابن سينا، حيث لا يمكن بيانها الّا من خلال التعرّف علي مكانه الوجود والماهيّه في هذا النظام الفكري بشكل صحيح وبمحوريه مباديه. انّ الماهيه في فلسفه ابن سينا لها معناها الخاصّ وهو (نفس الامور) اضافه الي انّها تتمتّع بمكانتين مرموقتين هما: مقام التحليل ومقام تقرّرها او ثبوتها في علم الحقّ. ويتمّ انفصال الوجود عن الماهيه في ضو التحليل، الّا انّ تقرّرها العلمي في علم الحق يبرز البعد الانطولوجي لها. والنقطه المهمّه في تفسير علاقه الوجود بالماهيه هي تحديد نوع الوجود، والذي يدلّ علي زياده الوجود علي الماهيه، وهو مفهوم الوجود وليس الوجود نفسه. تسعي هذه المقاله الي وصف هذه المساله وتحليلها في ضو مبادي ابن سينا.
كلمات مفتاحيه: ابن سينا، الوجود، الماهيه، الانفصال، جيلسون.
اطلاعات موجودي :
فصلنامه با شماره پیاپی 17 سال 1392
كلمات كليدي :
#تست#آزمون###امتحان