عنوان مقاله :
هيدگر و پايان فلسفه
عنوان فرعي :
Heidegger and the End of Philosophy
پديد آورندگان :
فتحي ، علي نويسنده استاديار گروه فلسفه پرديس فارابي دانشگاه تهران. ,
اطلاعات موجودي :
فصلنامه سال 1393 شماره 44
كليدواژه :
neglecting existence , passing metaphysics , thought , پايان فلسفه , غفلت از وجود , گذشت از متافيزيك , وجود , تفكر , end of philosophy , existence
چكيده فارسي :
هيدگر در آثار خود بهكرّات از پايان فلسفه سخن گفته است. در اين مقاله برآنيم تا ريشههاي گذشت از مابعدالطبيعه و پايان فلسفه را با عنايت به رهيافت تاريخي متاثر از ديلتاي و تمناي او براي رسيدن به خوانشي ناب از آموزههاي مسيحيت نشان دهيم. از فحص در آثار او ميتوان چنين استنباط كرد كه فلسفه از ديد او دو معنا دارد: در معناي نخست او فلسفه را مرادف با متافيزيك ميگيرد و معتقد است كه تاريخ متافيزيك با غفلت از وجود و پرداختن به موجودات آغاز شده است و نيستانگارياي كه بشر غربي در دام آن گرفتار آمده، نيز چيزي جز غفلت از حقيقت وجود نيست؛ اما در معناي دوم فلسفه را مرادف تفكر قرار ميدهد و معتقد است هرچند فلسفه بهمعناي متافيزيك به پايان راه رسيده است، فلسفه بهمعناي تفكر و نسبت جديد با وجود ميتواند روزنهاي براي بشر ايجاد كند. در اين مقال، بيشتر معناي نخست ادعاي هيدگر مورد بررسي قرار گرفته است تا ادعاي غامض او وضوح بيشتري يابد و در پايان، مقاله با ملاحظات انتقادي كوتاهي بر ديدگاه او پايان يافته است.
چكيده لاتين :
In his works, Heidegger has frequently referred to the end of philosophy. In the present article, we seek to show the roots of passing metaphysics and the end of philosophy with a look at the historical approach influenced by Diltai and his wish to reach a pure reading of Christian doctrines. By searching in his works, we may infer that philosophy, in his view, has two meanings: in the first meaning, he regards philosophy as the synonym for metaphysics. He holds that the history of metaphysics has started by neglecting the existence and dealing with the beings and what the western human has indulge in is nothing except neglecting the reality of existence. In the second meaning, however, he regards philosophy as the synonym for thought and holds that although philosophy in the meaning of metaphysics has ended, philosophy in the meaning of thought and its new relationship with existence may be a new window for humans. In the present article, we have dealt more with the first meaning of philosophy in Heidegger’s view so that we may clarify his complex claim. And at the end, the article deals with some short critical considerations regarding his view.
چكيده عربي :
يتعرّض هايدغر في مو فاته الي موضوع نهايه الفلسفه مراراً وتكراراً. يسعي الباحث وطبقاً لمنهج تاريخي متاثر بدلتاي وبميوله للكشف عن الاسباب التي ادّت الي الانتقال من الميتافيزيقا ونهايه الفلسفه للوصول الي القرا ه الاصيله للتعاليم المسيحيّه. يمكن ومن خلال دراسه مو ّفاته وتمحيصها ان نستنتج بانّه يعتقد انّ للفلسفه معنيان: الاوّل انّ للفلسفه والميتافيزيقا نفس المعني وانّ تاريخ الميتافيزيقا بدانتيجه لعدم الاكتراث بالوجود والاهتمام بالموجودات ولا يمكن تفسير علّه تطوّر فكره العدميّه التي يعاني منها الانسان الغربي في هذا العصر، الّا بالغفله عن حقيقه الوجود؛ امّا المعني الثاني للفلسفه فانّ هايدغر يعتبره مرادفاً للتفكير، ويري بانّ الفلسفه بمعني التفكير وعلاقتها الجديده بالوجود من شانها فتح آفاق جديده للانسان، علي الرغم من انّ الفلسفه - بمعني ميتافيزقا - وصلت الي طريق مسدود. يتناول الباحث في هذه المقاله دارسه المعني الاوّل طبقا لما يدّعيه هايدغر بغيه ازاله الغموض الذي يكتنف ادعايه وتوضيح رايه اكثر فاكثر، ويذكر الباحث في نهايه المقاله وبصوره عابره بعض الملاحظات النقديّه حول وجهه نظر هايدغر.
عنوان نشريه :
معرفت فلسفي
عنوان نشريه :
معرفت فلسفي
اطلاعات موجودي :
فصلنامه با شماره پیاپی 44 سال 1393
كلمات كليدي :
#تست#آزمون###امتحان