عنوان مقاله :
حكمناپذيري مرتبه ذات الهي و دستگاه منطقي ـ معرفتشناختي ارسطويي
عنوان فرعي :
The Non-Attributability of Divine Essence Status and Aristotelian Logico-Epistemologicus System
پديد آورندگان :
ظهيري، سيدمجيد نويسنده دانشجوي دكتري تخصصي فلسفه، گرايش حكمت متعاليه، دانشگاه فردوسي مشهد، واحد بينالملل , , مسعودي، جهانگير نويسنده دانشيار گروه فلسفه و حكمت اسلامي، دانشكده الهيات و معارف اسلامي، دانشگاه فردوسي مشهد ,
اطلاعات موجودي :
دوفصلنامه سال 1392 شماره 10
كليدواژه :
ذات , لابشرط مقسمي , وجود , APPLICATION , absolutely unconditioned being , Aristotelian logico-epistemologicus system , Essence , اطلاق , دستگاه منطقي ـ معرفتشناختي ارسطويي
چكيده فارسي :
مرتبه ذات الهي پيچيدهترين اعتبارات عرفاني است؛ مرتبه اطلاق مقسمي كه حتي حمل واژههاي مقام، مرتبه، اعتبار عرفاني، و اطلاق بر آن محل ترديد است. درباره وجود لابشرط مقسمي دو اختلاف وجود دارد؛ يكي اختلاف ميان فلاسفه و عرفا و ديگر اختلاف ميان خود عرفا. اختلاف ميان فلاسفه و عرفا در اين است كه اين مرتبه صرفاً از معقولات ثانيه فلسفي است و مابهازاي خارجي ندارد، چنانكه فلاسفه معتقدند يا حقيقه الحقايق است، آنچنان كه عرفا باور دارند. اختلاف ميان عرفا نيز در تبيين «لا اسم و لا رسم له» و شرايط و لوازم حمل و سخنگفتن در اين مقام است. برخي معتقدند هر حملي حتي حمل اطلاق، وجود، وحدت، وجوب، و بساطت بر اين مقام نادرست است، چنانكه سلب آن نيز نادرست است و درباره اين مقام فقط سكوت سزاوار است. اين گروه در اين مقام سخنان بهظاهر تناقضآميزي مطرح ميكنند. برخي نيز معتقدند تعبير «لا اسم و لا رسم له» به اين معنا نيست كه امكان اشاره به آن مقام با لفظي از الفاظ و اسمي از اسما انكار شده باشد بلكه فقط اگر حملي منجر به تعين در مقام ذات شود، نادرست خواهد بود. در اين مقاله ضمن تحليل آراي مختلف، به اين نتيجه خواهيم رسيد كه حتي حمل برخي محمولها همچون اطلاق مقسمي، وجوب، و وجود نيز منجر به تعين در مقام ذات ميشود و با « لا اسم و لا رسم له»، به علت مشروطبودن انتزاع از حاق ذات به احاطه علمي و نيز مساويبودن معقول ثاني با معلومبودن و متعين و محدودبودن به حدود فهم، قابل جمع نخواهد بود. فرضيه پيشنهادي نويسندگان اين است كه دستگاه منطقي ـ معرفتشناختي ارسطويي توان تبيين و توجيه حكمناپذيري مقام ذات را ندارد، لكن اين به معناي توجيهناپذيري مطلق آن نيست و نميتوان از آن خردستيزي يافتههاي عارفان را نتيجه گرفت. همچنين عرفان هيچ الزامي براي كوتاهآمدن در برابر دستگاه منطقي ـ معرفتشناختي ارسطويي ندارد و ميتواند در تبيين و توجيه عقلاني ـ منطقي نظريات خود، فارغ از اين پارادايم، دستگاههاي منطقي ـ معرفتشناختي ديگر را نيز محك بزند.
چكيده لاتين :
Divine essence is most complex gnostical considerations, an absolutely unconditioned status, which it is doubtful to ascribe event words like status, position, gnostical consideration, and also the very notion of applicability. There are two kinds of disagreements concerning absolutely unconditioned being, between philosophers and Gnostics on the one hand and among Gnostics themselves on the other hand. Philosophers think that this status is just secondary philosophical intelligible so has no external extension, but gnostics believe that the level is truth of all truths. The disagreement among gnostics is about the interpretation of this famous statement: ‘He has neither a designation nor a depiction’. Some believe that any attribution or ascription is wrong; we should just be silent about this level of being. On the contrary some argue that the statement doesn’t mean the impossibility of indication by names provided He don’t determined by the attributions.
The writes’ suggestion is that the Aristotelian logico-epistemologicus system is unable to explain the non-attributability of divine essence. So since we have no commitment to preserve this system in any circumstances, if we want to justify our Gnostical opinions rationally we should try other logico-epistemologicus frameworks.
اطلاعات موجودي :
دوفصلنامه با شماره پیاپی 10 سال 1392
كلمات كليدي :
#تست#آزمون###امتحان