عنوان مقاله :
مباني نظري هستي شناسي حكمت سياسي متعاليه
عنوان فرعي :
Theoretical Principles of Ontology in Transcendent Political Philosophy
پديد آورندگان :
گرجيان، محمد مهدي نويسنده دانشگاه باقرالعلوم, , , الياسي، محمد قاسم نويسنده استاديار دانشگاه خاتم الانبيا افغانستان ,
اطلاعات موجودي :
فصلنامه سال 1391 شماره 13
كليدواژه :
حكمت متعاليه , حكمت سياسي متعاليه , سياست متعاليه , هستي شناسي , وجود , توحيد
چكيده فارسي :
پژوهش حاضر مباني و مبادي را به عنوان سرچشمههاي نخستين و اصول بنيادين هر علم و دانش قلمداد ميكند. ازاينرو، به اين پرسش پاسخ ميدهد كه كدام مباني و اصول فلسفي هستي شناسي و روش بنيادين در حكمت سياسي متعاليه وجود دارد. براي رسيدن به پاسخ اين پرسش، مباني هستيشناسي حكمت سياسي متعاليه را در نسبت با روش بنيادين بررسي كرده، رابطه آن را با حكمت سياسي متعاليه نشان مي دهيم.
در اين پژوهش، با مباني گونهگوني مانند: اصالت وجود، تشكيكي بودن وجود، خيريت وجود، حقانيت وجود، وحدانيت وجود، بساطت وجود، توحيد افعالي و توحيد تكويني و تشريعي خداوند در ارتباط با حكمت سياسي متعاليه روبرو هستيم. مجموع اين مباني ميتواند به راحتي روش بنياديني را براي توليد حكمت سياسي متعاليه پديد آورد كه حيات سياسي ـ اجتماعي آدميان را با تبيين عقلاني تامين نمايد و سعادت دنيا و آخرتشان را تضمين كند. مفاهيمي مانند عزت، تدبير، عدالت، آزادي، حكمت، حكومت و حاكميت، اقتدار و مشروعيت تنها با شناختن اصول برآمده از اين مباني امكان تحقق دارند. اين مباني و لايه هاي معرفتي آن مي توانند شناختي حقيقي را به جاي شناختي پنداري در حكمت سياسي ارايه كنند و جامعه را مظهر عالم ربوبي سازند.
چكيده لاتين :
The present article is to survey philosophical principles of ontology on which transcendent politics can be based in a basic method of its own. Fundamental reality of being, hierarchical nature of being, its goodness, simplicity as well as truthfulness, along with Unity of God in creation and legislation and any act can be listed as elements of transcendent politics. These principles can easily constitute a basic method for producing transcendent politics so as to explain socio-political life of human beings and guarantee their happiness both in this world and hereafter. Concepts such as self-respect, justice, freedom, wisdom, rule and sovereignty, authority and legitimacy can be materialized only on true understanding of such principles. These and corresponding epistemic dimensions can provide not illusory but true knowledge in the domain of political philosophy and make the society the locus for Divine manifestation.
چكيده عربي :
اساس كل علم و اصوله هو مباديه التي يبتني عليها، و علي هذا الاساس تتسايل هذه المقاله ما هو مبادي الفلسفيه و الوجوديه و ما هو المنهج الاساس في الحكمه السياسيه المتعاليه؟ فتدرس مبادي الوجوديه لحكمه المتعاليه و يبين نسبتها مع حكمه السياسيه المتعاليه.
و بعض هذه المبادي هي: اصاله الوجود، التشكيك في الوجود، خيريه الوجود، حقانيه الوجود، وحدانيه الوجود و بساطتها، التوحيد الافعالي و التوحيد التكويني والتشريعي و علاقه كل هذه المبادي مع الحكمه السياسيه المتعاليه و التي تصلح لتكوين الحكمه السياسيه المتعاليه التي تضمن الحياه المعقوله و السعاده الدنيويه و الاخرويه للاتسان.
ولا يمكن ان يتحقق معاني كالعزه، التدبير، التعقل، الحكمه، الحكم و الدوله، السيطره و الشرعيه الا بمعرفه هذه المبادي . لان هذه المبادي و بطونها المعرفيه بامكانها ان تبدل المعرفه الوهميه بالمعرفه الحقيقيه في الحكمه السياسيه حتي يصبح المجتمع مظهراً للعالم الربوبي.
اطلاعات موجودي :
فصلنامه با شماره پیاپی 13 سال 1391
كلمات كليدي :
#تست#آزمون###امتحان