تفوق بستر اجتماعي بر مكتب آموزشي، در درك و دريافت موسيقي (مطالعه موردي: نوازندگان سازهاي غربي ساكن در ايران(

Music Perception and the Dominance of Social Inhabitancies over Music Training School: Case of Western Music Performers Living in Iran

چكيده مطالعه حاضر از راهكاري بين رشته اي در «قوم - موسيقي شناسي » و «روا نشناسي موسيقي » براي دستيابي به اهداف تعيين شده استفاده ميكند. براي اين منظور، اصول تيوريك موسيقي پرورش يافته در ايران براي بررسي نوازندگان سازهاي غربي كه در ايران زندگي ميك‌نند مورد استفاده قرار مي گيرد تا مشخص شود كه چگونه تنفس در فرهنگ ايراني، در شكل گيري ادراك آنها از موسيقي تاثير نهاده است. بدين منظور ديدگاه دو گروه از نوازندگان ساكن در ايران به تعداد 70 نفر، شامل نوازندگان سازهاي غربي و نوازندگان سازهاي ايراني، در دو زمينه اصلي «ذايقه موسيقايي » و «تشخيص موسيقايي » مورد پژوهش قرار گرفتند. مواد صوتي مورد استفاده در اين پروژه شامل سه قطعه موسيقي مركب از كي قطعه از اروپاي غربي، كي قطعه از اروپاي شرقي و كي قطعه ايراني است. تجزيه و تحليل و مقايسه پاسخ هاي نوازندگان سازهاي ايراني با آناني كه سازهاي غربي م ينوازند، مشخص كرد كه تشابهات ديدگاه هاي دو گروه بسيار فراتر از افتراقات آنهاست. از آنجا كه نوازندگان سازهاي غربي شركتك‌ننده در اين پژوهش، همگي در نظام آموزشي موسيقي كاملاً غربي پرورش يافت هاند، مي توان نتيجه گرفت كه فاكتورهاي فرهنگي اجتماعي استيلا و نفوذ بيشتري بر درك و دريافت آنان از مكتب آموزشي ايران دارند؛ ولو ساليان متمادي تحت آموزش آن مكتب قرار گرفته باشند