شماره ركورد :
738339
عنوان مقاله :
بررسي ضعف دستگاه فرهنگي جمهوري اسلامي در برجسته‌سازي و حاشيه‌راني گفتمان فرهنگي (مطالعه موردي سريال‌هاي تلويزيوني)
عنوان فرعي :
Investigating the Shortcomings of Cultural System of Islamic Republic of Iran in Promotion or Marginalization of the Cultural Discourse (A Case Study of TV Series)
پديد آورندگان :
مهدوي، محمد صادق نويسنده استاد دانشگاه شهيد بهشتي. Mahdavi, Mohammad Sadeq , كلهر، سينا نويسنده **. دانشجوي دكتري جامعه شناسي فرهنگي. Kalhor , Sina
اطلاعات موجودي :
فصلنامه سال 1394 شماره 40
رتبه نشريه :
علمي پژوهشي
تعداد صفحه :
18
از صفحه :
127
تا صفحه :
144
كليدواژه :
حاشيه‌راني و برجسته‌سازي , گفتمان فرهنگي , گفتمان‌هاي رقيب , ناكامي
چكيده فارسي :
مسيله اساسي مقاله حاضر آن است كه چه مكانيسمي به گفتمان‌هاي رقيب جمهوري اسلامي، توان به حاشيه راندن گفتمان فرهنگي نظام را داده است؟ مدعاي اصلي اين تحقيق بر اساس مدل لاكلا و موف آن است كه سياست فرهنگي جمهوري اسلامي ايران به دليل ناتواني در حاشيه‌راني و برجسته‌سازي گفتمان فرهنگي در مواردي دچار بي‌قراري شده است. علت اين بي‌قراري از دست رفتن توان ايجاد تمايز و در دسترس نبودن گفتمان است. در اين جا با روش تحليل گفتمان نشان داده شده است كه گفتمان سياست فرهنگي در استفاده از دو ابزار برجسته‌سازي و حاشيه‌راني براي ايجاد هژموني به شدت ناكارآمد بوده و گفتمان صرفاً در سطح كلان به صورت كلي و ابلاغي حاضر بوده و در برنامه‌هاي عملياتي بازوهاي فرهنگي نظام نه تنها حاشيه‌راني و برجسته‌سازي مناسبي براي آن انجام نشده، بلكه در مواردي گفتمان فرهنگي با ارزش‌هاي منفي همنشين شده و در واقع، دستگاه فرهنگي بر ضد گفتمان فرهنگي رسمي عمل كرده است.
چكيده لاتين :
This article primarily seeks to find out what mechanisms had empowered rival discourses of Islamic Republic of Iran to marginalize the cultural discourse of its ruling system. Based on Laclau and Mouffeʹs discourse theory, this paper primarily claims that cultural policy of Islamic Republic of Iran has become shaky in some cases due to weakness in marginalization or promotion of cultural discourse. This shakiness has resulted from unavailability of a discourse and failure to distinguish. Applying discourse analysis it has been demonstrated here that the discourse of cultural policy has been extremely inefficient in utilizing two instruments of promotion and marginalization to create hegemony and that the discourse has merely been present in macro level in the form of generally notified policies. In operational programs of cultural arms of the system, they have not received appropriate marginalization and promotion and even in some cases the cultural discourse has become juxtaposed with negative values and in fact, cultural system has acted against the official cultural discourse.
چكيده عربي :
: المساله الاساسيه التي يدور حولها المقال، هي: ما هي الآليات التي سمحت لخطابات منافسي الجمهوريه الاسلاميه بتهميش الخطاب الثقافي للنظام؟ والادعا الاساس الذي يقوم عليه البحث هو نموذج "لاكلا" و"موف" والذي يري ان عجز ايران في تهميش وتضخيم الخطاب الثقافي ادي احيانا الي عدم استقرار في السياسه الثقافيه. وسبب عدم الاستقرار هذا، فقدان القدره علي التمييز وبعد الوصول الي الخطاب. هنا ومن خلال منهج تحليل الخطاب، يشرح الباحثان ويبينان بالشواهد، عدم فاعليه الادوات التي استخدمها الخطاب الثقافي في الهيمنه والتي هي التضخيم والتهميش، وان الخطاب اقتصر تواجده علي المستوي العام وبشكل كلّي وابلاغي، لكن من الناحيه العمليه لم يجر تهميش او تضخيم مناسب لاذرع النظام الثقافيه، بالعكس نجد احيانا ان الخطاب الثقافي يجاري القيم السلبيه، وان الجهاز الثقافي يتصرف ضد الخطاب الرسمي في الدوله.
سال انتشار :
1394
عنوان نشريه :
مطالعات انقلاب اسلامي
عنوان نشريه :
مطالعات انقلاب اسلامي
اطلاعات موجودي :
فصلنامه با شماره پیاپی 40 سال 1394
كلمات كليدي :
#تست#آزمون###امتحان
لينک به اين مدرک :
بازگشت