شماره ركورد :
738712
عنوان مقاله :
ادراك حسي در ديدگاه افلاطون
عنوان فرعي :
Sensory Perception from Plato’s Viewpoint
پديد آورندگان :
جليلي مقدم، مجتبي نويسنده دانشجوي دكتري فلسفه دانشگاه تبريز. ,
اطلاعات موجودي :
ماهنامه سال 1393 شماره 207
رتبه نشريه :
علمي ترويجي
تعداد صفحه :
16
از صفحه :
45
تا صفحه :
60
كليدواژه :
Knowledge , perceptible , platonic archetype , sensory perception , soul , ادراك حسي , مثل , معرفت , نفس , وجود , existence , محسوس
چكيده فارسي :
ادراك حسي كه از اساسي ترين و چالش برانگيزترين مسايل فلسفه و معرفت شناسي است، جايگاه نويني در انديشه افلاطونِ ايده آليست و عقل گرا مي يابد. در معرفت شناسي افلاطون، معرفتِ حقيقي خطاناپذير بوده و به حوزه مُثُل يا هست ها كه لايتغيرند تعلق مي گيرد. درحالي كه ادراك حسي نه تنها خطاپذير است، بلكه به جهان محسوس متغير تعلق دارد و ازاين رو، نمي تواند معرفت حقيقي باشد. در اين نوشتار برآنيم تا امكان و نقش آفريني ادراك حسي در انديشه افلاطون را بررسي كنيم و اين كار مستلزم نگاهي تحليلي به معرفت شناسي و هستي شناسي افلاطون مي باشد. حاصل مقاله آنكه ادراك حسي به دليل بهره مندي جهان محسوس از عالم مُثل و قرار گرفتن ميان وجود و عدم، همچنين ذي نفس بودن و اندام هاي حسي صرف نبودنِ انسان به عنوان فاعل شناسا و يادآوري بودنِ علم، نه تنها ممكن است، بلكه مقدمه اي براي معرفت حقيقي است.
چكيده لاتين :
Sensory perception, which is one of the most fundamental and controversial issues in philosophy and epistemology, assumes a new position in Plato’s idealistic and intellectualistic view. In Plato’s epistemology, real knowledge is unmistakable and within the area of platonic archetypes, which are unchangeable. However, sensory perception is not only mistakable, but it belongs to the changing perceptible world; therefore, it cannot be considered as true knowledge. This paper seeks to investigate the possibility and role of sensory perception in Plato’s thought; a question which requires a close outlook towards Plato’s epistemology and ontology. The research results show that sensory perception is not only possible but it also constitutes an introduction to true knowledge because the perceptible world enjoys the world of ideas and has a position between existence and nonexistence, man as having a soul rather than mere sensory organs, as a knower and science as a recollection.
چكيده عربي :
الادراك الحسّي يعدّ واحداً من المسايل الاساسيه الاكثر جدلاً في الفلسفه والمعرفه، وله مكانه جديده في فكر افلاطون المثالي العقلايي. حسب معرفيه افلاطون فانّ المعرفه الحقيقيه غير قابله للخطا وتتعلّق بالمثُل او الوجوديات التي لا يطرا عليها تغيير، في حين انّ الادراك الحسّي يعتبر قابلاً للخطا ناهيك عن انّه يتعلّق بالعالم المحسوس المتغيّر، وعلي هذا الاساس لا يصدق عليه انّه معرفه حقيقيه. الهدف من تدوين هذه المقاله هو دراسه وتحليل امكانيه ودور الادراك الحسّي في فكر افلاطون، وهذا الامر بالطبع يقتضي القا نظره تحليليه علي المعرفيه والوجوديه التي يتبنّاهما. امّا نتيجه البحث فقد اثبتت انّ الادراك الحسّي ممكن لكون ذي النفس والاعضا الحسّيه لا تعني انّ الانسان مجرّد فاعل عارف ولا تدلّ علي وجود العلم، بل هو مقدّمه للمعرفه الحقيقيه، وذلك لكون العالم المحسوس يستفيض من عالم المثُل ولانّه كامن بين الوجود والعدم. كلمات مفتاحيه: الوجود، المثُل، النفس، المعرفه، المحسوس، الادراك الحسّي
سال انتشار :
1393
عنوان نشريه :
معرفت
عنوان نشريه :
معرفت
اطلاعات موجودي :
ماهنامه با شماره پیاپی 207 سال 1393
كلمات كليدي :
#تست#آزمون###امتحان
لينک به اين مدرک :
بازگشت