بررسي رابطه ابعاد تفكر استراتژيك و كارآفريني سازماني در سازمان هاي دولتي و غير دولتي شهرستان سبزوار

Relationship between Dimensions of Strategic Thinking and Organizational Entrepreneurship in Governmental and Nongovernmental Organizations of Sabzevar City

هدف اصلي اين پژوهش بررسي رابطه ابعاد تفكر استراتژيك و كارآفريني سازماني مديران سازمان هاي دولتي و غير دولتي شهرستان سبزوار بود.200 نفر از مديران سازمان ها به عنوان جامعه آماري در نظر گرفته شد.دراين پژوهش توصيفي – همبستگي، نمونه اي به حجم 132 نفر به روش مورگان با استفاده از نمونه گيري تصادفي طبقه اي انتخاب شدند.ابزار پژوهش، شامل كتب و مجلات و پرسشنامه محقق ساخته تفكر استراتژيك و پرسشنامه استاندارد كارآفريني سازماني مدل ليكرت بود.جهت ارزيابي و بررسي فرضيه هاي تحقيق كه شامل يك فرضيه اصلي و 6 فرضيه فرعي است،در آمار توصيفي از جدول فراواني و درصدها ميانگين ها و انحراف معيار و در آمار استنباطي از آزمون همبستگي پيرسون وآنووا براي آزمون فرض هاي تحقيق استفاده شد. يافته ها نشان مي دهد بين ابعاد تمركز بر هدف و پيش روي با فرضيه با كارآفريني سازماني رابطه معناداري وجود دارد.اما بين ابعاد تفكر سيستمي و فرصت جويي هوشمندانه و تمركز در زمان با كار آفريني سازماني رابطه معناداري ديده نمي شود.همچنين نيز فرضيه ششم اين پژوهش رد مي شود. مديراني كه تفكر سيستمي دارند، تاثير بيشتري بر كارآفريني ندارند، نسبت به مديراني كه فرضيه مدار هستند. كار آفريني هدف بيشتر سازمان ها، گروه ها و افراد و از جمله سازمان هاي دولتي و غير دولتي است كه تابع عوامل مختلفي مي باشد. مطابق يافته هاي به دست آمده در اين تحقيق يكي از راه هاي افزايش كار آفريني در سازمان افزايش نگرش سيستمي و فرضيه مداري مديران است.

The main purpose of this research was to investigate the relationship between dimensions of strategic thinking and organizational entrepreneurship governmental and nongovernmental organizations in Sabzevar City. The population consisted of 200 staff. The research method was descriptive and survey type. Using Morgan table, the sample included 132 subjects chosen by applying classified proportionate sampling method. Research tools were books and journals and questionnaires of strategic thinking and Standard organizational Entrepreneurship. Results showed that there was a significant relationship between the dimensions focusing on the goals and on the assumption with the entrepreneurship of the organization. But the relationship was not significant between dimensions of system thinking, save time intelligently and focuses on time with entrepreneurship of the organization. Also The sixth hypothesis was rejected in this study which claimed that managers with system thinking do not have a greater impact on entrepreneurship than managers who were in favor of circuit theory. According to the findings, one of the ways to increase entrepreneurship in an organization is to increase the system approach and the orbital theory of the managers.