شماره ركورد :
779440
عنوان مقاله :
سياست گذاري در اسلام؛ متمركز، غير متمركز يا راه سوم
عنوان فرعي :
Policy-Making in Islam; Centralized, Decentralized, or a Third way
پديد آورندگان :
واثق، قادرعلي نويسنده استاديار جامعه المصطفي العالميه ,
اطلاعات موجودي :
دوفصلنامه سال 1394 شماره 10
رتبه نشريه :
علمي ترويجي
تعداد صفحه :
19
از صفحه :
5
تا صفحه :
23
كليدواژه :
Centralization , عدم التمركز , Compulsion , عدم تمركز , decentralization , راه ميانه , middle way , policy-making , volition , اختيار , الاختيار , البرمجه السياسيه , التمركز , الجبر , تمركز , جبر , الطريق الوسط , سياست گذاري
چكيده فارسي :
اسلام راستين، ديني معتدل و ميانه رو؛ بوده و از افراط و تفريط در تمامي عرصه ها، به ويژه در عرصه سياست گذاري، به شدت متنفر است. مسيله اصلي در اين نوشتار، اين است كه سياست گذاري در اسلام چگونه انجام مي شود؟ سه نظريه در اين باره مطرح است: اولي سياست گذاري را امري متمركز و تنها حق تنها خداوند يا كتاب خدا يا پيغمبر اولي او مي داند. دومي سياست گذاري را امري غير متمركز مي دانسته، معتقد است: بشر با استفاده از عقل خود، مي تواند سياست گذاري كند و نيازي به چيزي، حتي خداوند ندارد. سومي سياست گذاري را هم، به خدا و هم به انسان – هر دو- منتسب مي داند. نگارنده نظريه اول را افراطي تلقي نموده و معتقد است: تفكر گروه هايي مانند خوارج و اشعري ها - در گذشته - و گروه هاي تكفيري، به ويژه وهابي ها و كساني كه دم از سنت منهاي عقلانيت مي زنند، در دوران معاصر ريشه در اين نظريه دارد. همچنين نظريه دوم هم تفريطي تلقي شده و بر اين باور است كه تفكر گروه هايي مانند معتزلي ها - در گذشته - و تفكر سكولارهاي الحادي - در عصر جديد - ريشه در اين نظريه دارد. نظريه سوم معتدل و ميانه تلقي شده و دلايلي بسياري آن را تاييد مي كند. در اين نوشتار، از روش «تحليلي و استنباطي» استفاده شده است. هدف از اين نوشتار پاسخ به دو نوع تشبيه است: اول اينكه در سياست گذاري، با وجود خداوند، چه نيازي به بشر است ؟ دوم اينكه با وجود عقل انساني، چه نيازي به خدا وجود دارد؟
چكيده لاتين :
Islam as the orthodox, has been a moderate and balanced religion (Sexed Razi, 16th kh) studiously avoids extremism in all areas, especially in the field of policy-making. There are three theories raised in this regard: the first theory states that policy-making is a centralized task that is only performed by God, and in accordance with the Book of Allah and the teachings of his prime Prophet. The second theory holds that policy-making is decentralized; human, using his intellect, can make policies on its own and in doing so does not need anyone, even God. The third theory argues that policy –making can be done both by God and man. The author believes that the first theory is radical; groups like the Kharijites and Ashʹarites _ in the past _ and Takfiri groups, especially the Wahhabis and those who adhere to Sunnah minus rationality in the modern era, are rooted in this theory. The second theory is also considered extremist; the thoughts and opinions of groups like the Muʹtazilites - in the past - and the atheistic secular thoughts - in modern times -are rooted in the second theory. The third theory is considered as moderate and balanced and it is supported by ample evidence. In this paper, the "analytical and deductive" method is used. The aim of this paper is to clarify two ambiguities: First, with the existence of God, what role does human play in policy-making? Second, with human mind, what is God needed for?
چكيده عربي :
الاسلام الاصيل هو دينٌ معتدلٌ ذو منهجٍ وسطيٍّ، ومنزّهٌ غايه النزاهه عن الافراط والتفريط في جميع المجالات ولا سيّما علي صعيد البرمجه السياسيه. السوال الاساسي المطروح في هذا البحث هو: كيف تتمّ عمليه البرمجه السياسيه في الاسلام؟ للجواب عن هذا السوال، طرحت ثلاث نظريات، كما يلي: 1) البرمجه السياسيه هي عبارهٌ عن امرٍ متمركزٍ ولا تحقّ الا لله تعالي او كتابه او نبيّه الاوّل. 2) هي امرٌ غير متمركزٍ والانسان من خلال اعتماده علي عقله بامكانه وضع برامج سياسيه دون الحاجه الي امرٍ آخر، اي انّه لا يحتاج حتّي الي الله عزّ وجلّ. 3) هي امرٌ يمكن ان يتمّ بواسطه الله تعالي وكذلك الانسان. يعتبر المولّف انّ النظريه الاولي مبالغٌ فيها ويعتقد انّ الفكر الجماعي، كفكر الخوارج والاشاعره في الزمن الماضي والزمر التكفيريه ولا سيّما الوهابيه والذين يتحدّثون عن العقلانيه في العصر الراهن، مرتكزٌ علي هذه النظريه. كما يري انّ النظريه الثانيه تعتبر مغاليهً ايضاً ويعتقد بانّ بعض المناهج الفكريه، كفكر المعتزله في الماضي والفكر العلماني الالحادي في العصر الراهن، مرتكزهٌ عليها. لذا فهو يعتبر النظريه الثالثه بانّها معتدلهٌ وملايمهٌ وهناك الكثير من الشواهد والادلّه التي تويّدها. اعتمد الباحث في هذه المقاله علي منهج بحثٍ تحليليٍّ – استنباطيٍّ، والهدف من تدوينها هو الاجابه عن الشبهتين التاليتين: ما هي الحاجه للبشر في عمليه البرمجه السياسيه مع وجود الله تعالي؟ ما هي الحاجه الي الله تعالي في هذه المساله مع وجود العقل البشري؟
سال انتشار :
1394
عنوان نشريه :
اسلام و پژوهش هاي مديريتي
عنوان نشريه :
اسلام و پژوهش هاي مديريتي
اطلاعات موجودي :
دوفصلنامه با شماره پیاپی 10 سال 1394
كلمات كليدي :
#تست#آزمون###امتحان
لينک به اين مدرک :
بازگشت