عنوان مقاله :
بررسي ريشه هاي نظريه فقر وجودي ممكنات در حكمت سينوي
عنوان فرعي :
A Study of the Roots of the Theory of Existential Poverty of Contingent Beings in Avicennian Philosophy
پديد آورندگان :
افراسيابي، مرضيه نويسنده , , طالب زاده، حميد نويسنده دانشيار گروه فلسفه غرب ,
اطلاعات موجودي :
دوفصلنامه سال 1392 شماره 50
كليدواژه :
فقر وجودي , causality , مناط نياز معلول به علت , essential possibility , copulative existence , وجود رابط , existential poverty , making , الامكان الماهوي , الجعل , لافتقار الوجودي , سبب حاجه المعلول الي العله , امكان ماهوي , جعل , الوجود الرابط , عليت , yardstick of effectʹs need to cause , العليه
چكيده فارسي :
در مساله مناط نياز معلول به علت مشهور اين است كه حكماي پيشصدرايي قايل به نظريه امكان ماهوي معلول هستند، يعني برآناند كه لااقتضاييت ماهيت معلول نسبت به وجود و عدم عامل نيازمندي معلول به علت برشمرده ميشود. در مقابل، صدرالمتالهين بنابر اصل اساسي اصالت وجود و اعتباريت ماهيت مناط نياز معلول به علت را در وجود ممكنات ميداند نه در ماهيتشان و از اين رو قايل به نظريه فقر وجودي است. با بررسي هاي بيشتر و پي گيري ريشه هاي اين نظريه در برخي از آثار ابن سينا مي توان گفت وي نيز به نظريه فقر وجودي توجه داشته است. ابن سينا با فاصله گرفتن آشكار از سنت ارسطويي در باب مسيله عليت و توجه به فاعل الهي، علت را وجود دهنده به معلول ميداند و با بيانات مختلفي بيان ميكند كه فقر و حاجت معلول به علت در وجود آن است. از اين رو ابنسينا علاوه بر نفي ديدگاه متكلمين كه حدوث زماني را مناط نياز به علت ميدانستند، نسبت به حكماي پيشين كه مناط نياز به علت را در ماهيت لااقتضاي معلول ميديدند، گامي جلوتر مينهد و در بياناتي چند به صراحت بيان ميكند كه عامل نياز معلول به علت وجود تعلقي اوست كه عين حقيقت معلول است. هرچند با توجه به بيانات پراكنده و مختلف ابنسينا در باب مناط نياز معلول به علت نميتوان وي را قايل به نظريه فقر وجودي دانست، اما پيگيري نشانههاي اين نظريه در آثار وي بيانگر آن است كه ميتوان او را راهگشاي اين نظريه بديع صدرايي دانست.
چكيده لاتين :
In the problem of the yardstick of effectʹs need to cause it is well-known that the pre-Sadrian philosophers believe in the essential possibility of effects, that is to say they held that the non-requirement of essence of effect in relation to being and non-being is the factor of effect’s need to cause. In contrast, Sadr al-Mutaʹallihin on the basis of fundamental principle of principality of existence and non-reality of contingent beings not in their quiddity and therefore believes in the theory of existential poverty. With further investigations and tracing the roots of this theory, in some of Ibn Sinaʹs works it can be said that he also has paid attention to the theory of existential poverty. Ibn Sina by distancing himself clearly from Aristotelian tradition on the problem of causality and attention to divine agency, regards the cause as giving existence to effect and with different statements declares that the poverty of need of effect to cause lies in his existence. Therefore, besides rejecting the view of theologians who considered temporal contingency the yardstick of the need to cause, in comparison to previous sages says who regarded the yardstick of the need to cause in the nature of the non-requirement of effect, Ibn Sina goes a step further and in some statements explicitly states that the factor of effectʹs need to cause is the reason of its dependant existence which is the very reality of the effect. However, giving the scattered and different statements of Ibn Sina on the yardstick of effectʹs need to cause he can not be regarded as supporting the theory of existential poverty. But by tracing the indications of this theory in his works it shows that he can be regarded as the precursor of this novel Sadrian theory.
چكيده عربي :
المشهور في قضيه معيار حاجه المعلول الي العله اعتقاد الحكما ممن سبقوا صدرالمتالهين بنظريه الامكان الماهوي في المعلول. اي انهم اعتبروا اللاقتضاييه ماهيه الممكن بالنسبه للوجود و العدم، معيارا في حاجه المعلول الي العله. و في الاتجاه المقابل فان صدرالمتالهين بالاعتماد علي قضيه اصاله الوجود واعتباريه الماهويه بحث عن معيار حاجه المعلول الي العله في وجود الممكن و ليس في ماهيته فاكد علي نظريه الافتقار الوجودي.
فمع الدراسات الكثيره و بتتبع جذور هذه النظريه في بعض اعمال ابن سينا فمن المحتمل ان تدل علي اهتمامه بنظريه الافتقار الوجودي ايضا. و انه باتخاذه منهجا منفصلا عن ارسطو و الاهتمام بالفاعل الالهي يعتبر العله موجده المعلول في قضيه العليه. فيبين في شتي العبارت ان افتقار المعلول بالعله راجع الي وجوده.
وعلي هذا الاساس نجده يتقدم علي الحكما المتقدمين ممن يرون معيار حاجه المعلول الي العله في ماهيه المعلول اللاقتضاييه وذلك فضلا عن رفضه لروي المتكلمين الذين اعتبروا الحدث الزماني معيار حاجه المعلول الي العله.
ثم انه يصرح في عبارات عده بان وجود المعلول التعلقي والذي هو عين حقيقه المعلول، وهو المعيار في حاجته الي العله.رغم ان النظر في آرا ابن سينا المبعثره و المتعدده في قضيه معيار حاجه المعلول الي العله يجعلنا لانعتبره من القايلين بنظريه الافتقار الوجودي، فان تتبع شواهد النظريه في اعماله يبين صحه اعتباره ممهدا لنظريه صدر المتالهين الابداعيه.
اطلاعات موجودي :
دوفصلنامه با شماره پیاپی 50 سال 1392
كلمات كليدي :
#تست#آزمون###امتحان