The Relationship between Demographic Variables with General Health and Quality of Life in Students of Islamic Azad University, Sabzevar Branch, Iran

ارتباط بين متغيرهاي دموگرافيك با سلامت عمومي ‌و كيفيت زندگي دانشجويان دانشگاه آزاد اسلامي، واحد سبزوار

زمینه و هدف: بهداشت روانی جامعه یكی از محورهای ارزیابی سلامتی جوامع مختلف است كه تحت تأثیر كیفیت زندگی بوده و امروزه در میان دانشجویان به‌دلیل گذراندن دوران پراسترس فرآیند آموزشی، از اهمیت زیادی برخوردار است. این پژوهش با هدف تعیین ارتباط متغیرهای دموگرافیك با سلامت عمومی‌ ‌و كیفیت زندگی دانشجویان دختر و پسر صورت گرفت. روش بررسی: این مطالعه به روش توصیفی - مقطعی بر روی 209 نفر از دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی، واحد سبزوار در سال 1392 انجام شد. نمونه‌ها به روش نمونه‌گیری طبقه‌ای انتخاب شدند، و ابزار جمع‌آوری داده‌ها شامل پرسشنامه دموگرافیك، فرم كوتاه پرسشنامه كیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی (WHOQOL-BREF) و پرسشنامه 28 سؤالی سلامت عمومی ‌(GHQ) بود. داده‌ها با استفاده از آزمون‌های همبستگی پیرسون، آنالیز واریانس و تی مستقل تجزیه و تحلیل شدند. یافته‌ها: در این مطالعه، میانگین كلی كیفیت زندگی در دانشجویان دختر (91/1±32/8)، پایین‌تر از دانشجویان پسر (62/1±91/8) بود. همچنین نمره كلی سلامت عمومی در دانشجویان دختر (9/12±64/32)، نامطلوب‌تر از دانشجویان پسر (63/7±41/16) گزارش شد. دانشجویانی‌كه اختلال افسردگی (178/0-r=، 01/0>p) و سلامت عمومی پایین (152/0-r=، 029/0>p) داشتند، از كیفیت زندگی پایین‌تری در بُعد سلامت روان برخوردار بودند. نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج پژوهش و مطلوب نبودن سطح سلامت عمومی ‌و كیفیت زندگی دانشجویان، به‌ویژه دانشجویان دختر، لزوم برنامه‌های مدون در دانشگاه‌ها جهت ارتقای كیفیت زندگی، سلامت عمومی ‌و كاهش اختلال‌های سلامت، ضروری بوده و می‌بایست سلامت روان و كیفیت زندگی دانشجویان در طی دوران آموزشی دانشگاه مورد توجه بیشتری قرار گیرد.

Background and Objectives: Community mental health is one of the pillars of health assessment in communities, which is influenced by the quality of life, and is of great importance among students due to stressful education period. The purpose of this research was to determine the relationship between demographic variables with general health and quality of life among the male and female students. Methods: This study was conducted as a descriptive cross-sectional study on 209 students of the Islamic Azad University, Sabzevar Branch in 2013. The samples were selected using stratified sampling method. Data collection tools were demographic questionnaire, World Health Organizationʹs Quality of Life-BREF (WHOQoL-BREF), and 28-item General Health Questionnaire (GHQ-28). Data analysis was performed by Pearson’s correlation, analysis of variance, and independent t- tests. Results: In this study, the mean overall quality of life among female students (8.32±1.91) was lower than male students (8.91±1.62). Also, the total general health score was poorer in the female students (32.64±12.91) compared to the male students (16.41±7.63). The students with depression disorder (r=-0.178, p<0.01) and low general health (r=-0.152, p<0.029) had lower quality of life in mental health domain. Conclusion: Given the results of this research and undesirable level of general health and quality of life among the students, especially female ones, the need for comprehensive programs in universities is necessary to promote quality of life and general health and to reduce health disorders, and more attention should be paid to mental health and quality of life in students during education period.