نقش ساختار و محتواي خانواده در نزاعگر شدن پسران در استان فارس

The impact of the structure and content of the family on male youths becoming fighters in Fars Province

اين مقاله درصدد كشف نقش ساختار و محتواي خانواده در نزاعگر شدن فرزندان است. براي تحقق اين هدف، از روش‌شناسي كيفي و روش نظريهي زمينه‌اي استفاده گرديد. با استفاده از روش نمونه‌گيري هدفمند و معيار، مشاركت‌كنندگان اين تحقيق را هجده پسر 15 تا 18 ساله تشكيل دادند كه در كانون اصلاح و تربيت استان فارس، به علت ارتكاب نزاع‌ بين‌فردي در حبس بودند. در اين مطالعه از طريق 3 مرحلهي كدگذاري، بيش از 54 مفهوم، 12 مقولهي فرعي، 6 مقولهي اصلي استخراج گرديد. 6 مقولهي اصلي عبارت بودند از: هنجارهاي خانوادگي حمايتكننده از خشونت؛ قرارداشتن در معرض مدلهاي نقشي خشن مردانه؛ مواجهه با نزاع‌هاي خانگي؛ شيوه‌هاي فرزندپروري ناكارآمد؛ تركيب ناقص خانوار؛ و پايگاه پايين طبقاتي خانواده. با تركيب 6 مقولهي اصلي تحقيق، مقولهي هستهي نهايي، تحت عنوان «پرورش در خانواده‌هاي خياباني»، ظهور كرد. يافته‌هاي مطالعه نشان مي‌دهد كه پسران در فرايند رشد خود، دايما در معرض نزاع‌هاي خانگي و مدل‌هاي نقشي خشن مردانه در محيط خانه بوده‌اند و هنجارهاي خانوادگي حمايت‌كننده از خشونت را به خوبي دروني‌سازي كرده‌اند. تركيب خانوار ناقص و پايگاه پايين طبقاتي خانواده، شيوه‌هاي فرزندپروري را به شكلي ناكارآمد رقم زده بود كه خود اين عوامل نيز براي دعوايي‌شدن پسران، نقش تسهيل‌گر داشته است.

his study sought to determine the impact of the structure and content of the family on male youths becoming fighters in Fars Province, Iran. A qualitative approach to data collection based on background theory was used. 15 male and 18 female participants were selected using purposive sampling procedures. The participants were inmates of the Fars Provice Correctional Center who were prisoned for interpersonal fights. To analyze the data, three steps of coding were performed where 54 concepts, 12 subcategories, and 6 main categories were extracted. The six main categories were: supportive family norms for violence, exposure to violent male roles, confrontation with family fights, inefficient methods of raising children, incomplete family members, and the family’s low social class. Having mixed the six categories, the main category ‘raising in street families’ emerged. The results showed that the boys have experienced consistent family fights and violent male role models at home. They have internalized supportive family norms for violence as the result. The incomplete family members, and the family’s low social class has resulted in inefficient methods of raising children. These factors have led the boys to become fighters in the cities.