شناسايي الگوهاي غذايي غالب در نوجوانان شهر كرج

The identification of major dietary patterns in Karaj adolescents

مقدمه: يكي از نگراني ها در مورد سلامت عمومي عادات غذا خوردن نوجوانان است، زيرا ارتباط مستقيم بين رژيم غذايي ناكافي در اين مرحله و بروز چاقي و ديگر بيماري هاي مزمن در بزرگسالي وجود دارد. شناسايي الگوهاي غذايي مي تواند به عنوان يك عامل پيش آگهي در ارتباط ميان رژيم غذايي و خطر بيماري هاي مزمن استفاده شود. مواد و روش ها: مطالعه حاضر از نوع مطالعه مقطعي مي باشد كه بر روي 140 نوجوان سالم 1913 ساله در مدارس راهنمايي و دبيرستان شهر كرج انجام شد. نمونه ها به روش نمونه گيري خوشه اي چند مرحله اي از 5 منطقه شهر كرج انتخاب شد. براي ارزيابي غذايي از پرسشنامه بسامد خوراك معتبر استفاده شد. اقلام غذايي در 25 گروه غذايي بر اساس شباهت طبقه بندي شدند. يافته ها: با روش تحليل عاملي سه الگوي غذايي بدست آمد كه 25/30 درصد از كل واريانس مصرف را توجيه مي كردند. الگوي اول (شبه مديترانه اي) كه در آن مغزها، ميوه ها و سبزيجات و ماهي، طيور، زيتون، شيريني جات و ترشي جات مصرف بالايي داشتند. الگوي دوم (ناسالم)با مصرف بالاي سس مايونز، غلات تصفيه شده، سيب زميني آب پز، گوشت قرمز يا فراوري شده، لبنيات پرچرب و گوشت احشاء مشخص شد. الگوي سوم (سنتي) با مصرف بالاي چربي هاي جامد، لبنيات كم چرب، حبوبات و غلات كامل تعيين شد. بحث و نتيجه گيري: الگوي شبه مديترانه اي با 14/14 درصد بيشترين درصد واريانس را به خود تخصيص داده بود. با شناسايي اين الگوهاي مي توان گام هاي آموزشي مناسبي در جهت ترويج تغذيه مناسب برداشت.

Background: The eating habits of adolescents are of concerns about public health, because of the direct relationship between diet and the incidence of obesity and other chronic diseases in adults. Identifying dietary patterns can be used as a prognostic factor in the relationship between diet and chronic disease risk. Materials and Methods: The present study is a crosssectional study on 140 healthy adolescents 1319 years of middle schools and high schools in Karaj. Sles were selected by multistage cluster sling method from 5 districts in Karaj. Validated food frequency questionnaire was used to assess dietary intake. Food items were categorized into 25 food groups based on similarity. Results: Using principal component analysis three major dietary patterns were identified ehich among subjects had the highest dispersion justifying 30.25 percent of the total variance of consumption. Mediterraneanlike pattern showed high loadings on nuts, fruits and vegetables, fish, chicken, olives, sweetmeat and pickles. The second pattern, called unhealthy pattern specified with a high intake of mayonnaise, refined cereals, boiled potatoes, red meat and processed meat, high fat dairy products, viscera. The third pattern (traditional) had high loading for solid fats, dairy scab, legumes and whole grains. Conclusion: Mediterraneanlike pattern with explained 14.14% of the variance of the maximum percentage to be allocated. These patterns can be used to identify the appropriate educational steps taken to promote sufficient nutrition.