عنوان مقاله :
انسجام بين شناخت و هيجان در تربيت
پديد آورندگان :
تلخابي، محمود نويسنده استاديار گروه علوم تربيتي، دانشگاه فرهنگيان و پژوهشكده علوم شناختي , , باقري نوع پرست،، خسرو نويسنده استاد گروه فلسفه تعليم و تربيت، دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي، دانشگاه تهران , , بزرگي، آزاده نويسنده دانشجوي دكتري فلسفه تعليم و تربيت، دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي، دانشگاه تهران , , صحافي، لاله نويسنده دانشجوي كارشناسي ارشد، علوم شناختي (ذهن، مغز و تربيت)، پژوهشكده علوم شناختي , , محمدي، آزاد نويسنده دانشجوي دكتري فلسفه تعليم و تربيت، دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي، دانشگاه تهران ,
اطلاعات موجودي :
فصلنامه سال 1395 شماره 71
كليدواژه :
تربيت , شناخت , هيجان , يادگيري
چكيده فارسي :
هدف: اين پژوهش به دنبال بررسي فلسفي نظريهي انسجام هيجان و شناخت در تربيت است. از آنجا كه در تعليم و تربيت ، جنبههاي هيجاني مانع پرورش ظرفيتهاي شناختي تلقي ميشود، اين مساله مطرح است كه با توجه به انسجام هيجان و شناخت اصول راهنمايي تربيت كدام است؟ روش: در راستاي اهداف پژوهش، از دو روش استفاده شد. براي تدوين مباني از شيوهي سنتزپژوهي به كار رفت تا گزارههاي مباني مربوط به شناخت و هيجان تدوين شود. در مرحلهي دوم، با استفاده از قياس عملي، اصول تربيتي ناظر بر شناخت و هيجان تدوين شد.يافتهها: تحليل دادهها نشان ميدهد كه گزارههاي مبنايي شناخت و هيجان را ميتوان در پنج مقولهي تاثير شناخت بر هيجان، تاثير هيجان بر شناخت، تصميمگيري و شناخت، تعامل هيجاني، و يادگيري و هيجان دستهبندي و بر اساس گزارههاي مبنايي مقولههاي فوق و گزارههاي هنجاري برگرفته از اهداف مصوب نظام تربيتي ايران، اصول آن را تنظيم كرد. نتيجهگيري: بر اساس تبيين شناختي تعامل ميان هيجان و شناخت، اين نكته آشكار ميشود كه تمامي پردازشهاي شناختي داراي مولفهي هيجاني هستند و پردازشهاي هيجاني نيز از ظرفيتهاي شناختي مانند استدلال بهره ميبرند. بنابراين، در تدارك فرصتهاي تربيتي براي مربيان به دو نكته بايد توجه كرد: نخست اينكه از ظرفيت مولفههاي هيجاني ميتوان براي اثربخشي تربيت بهره برد؛ به ويژه در آموزش ارزشها و تغيير نگرشها؛ دوم ، با استفاده از ظرفيتهاي شناختي مانند استدلال ميتوان بر عقلانيت ابعاد هيجاني زندگي افزود.
چكيده لاتين :
Introduction: This study aims at a philosophical inquiry on the implications of coherence between cognition and emotion theory in education. Regarding that traditionally emotional components are considered as barriers to develop intellectual capacities of human beings, the main question is what educational principles can be introduced based on the coherence of cognition and emotion theory.
Method: The research synthesis was used to develop basic statements for cognition and emotion relations, and the practical syllogism was used to formulate principles taken from coherence of cognition and emotion. Foundations of cognition and emotion were classified into 5 categories including: effect of cognition on emotion, effect of emotion on cognition, cognition and decision making, emotional interaction, and cognition and learning. Also, based on foundations and normative statements adapted from the goals of Iranian educational system, the principles were formulated in two sections; theoretical and practical.
Conclusion: Cognitive explanation of interaction between cognition and emotion reveals that each cognitive processing has emotional components which can be utilized from cognitive capacities as well. So educators should consider two points in provision of educational opportunities: first, the efficacy of education can be enhanced through using capacities of emotional components, especially to education values and changing attitudes; second the emotional aspects of life can be rationalized by using cognitive capacities like reasoning.
Keywords: education, cognition, emotion, learning
عنوان نشريه :
تازه هاي علوم شناختي
عنوان نشريه :
تازه هاي علوم شناختي
اطلاعات موجودي :
فصلنامه با شماره پیاپی 71 سال 1395
كلمات كليدي :
#تست#آزمون###امتحان