مطالعه ارتباط شاخص‌هاي جهاني شدن فرهنگي و از خودبيگانگي زنان

The Association between Cultural Globalization and Women’s Alienation

ازخودبيگانگي يكي از موضوعات مهم در تحليل‌هاي جامعه‌شناسي براي تبيين رفتار آدمي تلقي مي‌شود. تحقيق حاضر با رويكردي جامعه‌شناختي و با استفاده از چارچوب نظري گيدنز، به مطالعه‌ي ارتباط جهاني شدن فرهنگي و ازخودبيگانگي زنان پرداخته است. با استفاده از روش پيمايشي و ابزار پرسش‌نامه تعداد 2228 نفر از زنان شهر‌هاي تهران، شيراز و استهبان با استفاده از نمونه‌گيري تصادفي سهميه‌اي چند مرحله‌اي انتخاب شدند.  يافته ها نشان داد ميانگين از خودبيگانگي پاسخگويان برابر با 92/18 و ميانگين ازخودبيگانگي زنان ساكن در شهرهاي تهران و شيراز بيشتر بوده است. نتايج همچنين اشاره داشت به اينكه ارتباط معنادار و مثبتي بين متغيرهاي نوگرايي، هويت اجتماعي جديد، دنياگرايي و آگاهي از جهاني شدن با متغير ازخودبيگانگي زنان و همبستگي معنادار و منفي بين دو متغير گفتگو در خانواده و احترام به حقوق زنان و ميزان از خودبيگانگي زنان وجود داشته است. آزمون شفه و تي نيز نشان داد كه بين شهر محل سكونت و ازخودبيگانگي زنان ارتباط معناداري وجود داشت. يافته‌هاي مستخرج از سه مدل رگرسيون چند متغيره نيز نشان داد كه متغيرهاي: نوگرايي، احترام به حقوق زنان، گفتگو در خانواده و هويت اجتماعي جديد به ميزان 2/27 درصد از تغييرات متغير از خودبيگانگي زنان شهرهاي تهران و شيراز را تبيين كردند.

This study focuses on the association between cultural globalization and women’s alienation. It uses sociological approach with particular reference to the theory developed by Anthony Giddens. The fields of this study are three cities: Tehran, Shiraz, and Estahban. The results of this study are based on a survey that includes 2228 female respondents. According to the results of this study, three major patterns can be highlighted. First, the average of alienation is 18.92. It is higher for women in Tehran and Shiraz as compared with women in Estaban. Second, women’s alienation is significantly and positively affected by modernization, new social identity, materialism, and awareness of globalization. Third, women’s alienation is significantly and negatively affected by family dialogue and respect to women’s rights. These major patterns have been supported both by preliminary analyses and by multivariate and logistic regression analyses.