بررسي رمان هاي دهه هشتاد از منظر جامعه شناسي زنانه و مقايسه اجمالي آن با رمان هاي دهه هاي پيشين

بازخوانی آثار ادبی با رویكردهاي تازه به پویایی فضاي جامعۀ ادبی مینجامد. نقد جامعه شناسی در عرصۀ ادبیّات، به بررسی تأثیر متقابل ادبیّات و جامعه بر یكدیگر می پردازد و با تحلیل این تأثیر و تأثّرها، راهی نوین در برابر كسانی قرار میدهد كه دغدغۀ اصلی ذهن آنها شناخت انسان و جامعۀ جدید انسانی است. نگرش جامعه شناسانه به رمان با رویكرد جامعهشناسی زنان، منظري نسبتاً نوپدید است كه از قابلیّت و گنجایی چشمگیري براي بحثهاي نوین و جذّاب در این زمینه برخوردار است. نگارندگان از این نظرگاه به بررسی رمانهاي دهۀ هشتاد و مقایسۀ اجمالی آنها با داستانهاي دهههاي پیشین پرداختهاند. روش تحقیق این مقاله، توصیفی - تحلیلی است. در ارائۀ تصویر زن، در مدّتی نزدیك به یك قرن، به آرامی دگرگونی هایی رخداد. چهرۀ دوگانۀ الهی شیطانی زن، به چهرهاي چندگانه، كاملتر و واقعیتر تبدیل شد. در كنشِ زنان این داستانها، بیشتر بازتولید ساختارهاي ثابت فرهنگی وجود دارد؛ همچنین مفاهیم بازتاب یافته در این رمانها ناظر بر آن است كه نویسندگان آنها، به دیدگاهی بین ساختارگرایی و كاركردگرایی، اعتقاد دارند، در این راستا ساختارشكنی و تولید ساختارهاي تازه روندي كند، ولی روبرشد دارد.