رابطه فرايندهاي مديريت دانش و هوش كاركنان در سازمان هاي حوزه فناوري اطلاعات

Investigating the Relationship between Knowledge Management processes and employee's intelligence in IT companies

هدف: اين پژوهش با هدف ارزيابي فرايندها و اجزاي مديريت دانش در يك سازمان بوسيله مقادير غير قطعي خاكستري انجام شده است. روش: اين پژوهش از نوع توصيفي پيمايشي بود كه در يازده سازمان حوزه فناوري اطلاعات صورت گرفت. جامعه آماري شامل كليه كاركنان و مديران شركت مورد مطالعه بود كه از ميان آنان تعداد 350 نفر با روش نمونه گيري تصادفي انتخاب شدند. بوسيله پرسشنامه هفت بعد مديريت دانش در يك سازمان بر اساس نظر خبرگان انتخاب و توسط تئوري سيستم هاي خاكستري مورد ارزيابي قرار گرفتند. يافته ها/ نتيجه گيري: از مهمترين نتايج پژوهش چگونگي كاربرد روش غيرقطعي تئوري خاكستري در ارزيابي مديريت دانش يك سازمان است. همچنين، مي توان به فاصله نسبي بين وضعيت موجود و مطلوب در دو بعد انتقال دانش و كاركنان در سازمانهاي مورد مطالعه اشاره كرد. نتيجه گيري: يافته هاي پژوهش نشان ميدهد كه افراد داراي هوش هيجاني و هوش فرهنگي بهتر در فرايندهاي مديريت دانش به طور موثر عمل مي كنند. اما افراد داراي هوش محاسباتي بالاتر در انتقال دانش الزاماً عملكرد بهتري ندارند

Aim: This research aims to explain and clarify the inter-relationships among knowledge management processes and three types of employees' intelligence. Methodology: The survey sample population consisted of 327 randomly taken experts who work in IT companies, according to a cluster random sampling scheme. To examine the hypothesis we used Spearman’s rank correlation and Z test. Results/Findings: An important part of the results revealed knowledge management dimensions relate directly to Cultural and Emotional intelligence. But logical intelligence doesn't relate to knowledge transfer. Conclusion: All in all, it could be concluded that there is relationship between intelligence and knowledge management. Those with a stronger sense of adaptability, better social communication, creativity, can better participate in knowledge activities, especially transfer of knowledge to others