نقش معرفت‌شناسي ذهن در مطابقت حكايي صور ذهني

Epistemological Part of Mind in Referential State of Mental Ideas

تنها علم حصولي است كه محور بحث مطابقت حكايي و فراحكايي قرار مي‌گيرد. «ذهن»، به‌عنوان ساحت حكايي و شأني از شئون نفس، در جدول وجودي خود ويژگي حاكيّ بالذات بودن صور تصوري جزئي و كلي، و صور قضيه‌اي و تصديقي را ارائه مي‌دهد و بستري فراهم مي‌كند كه عقل به ياري آن، به اين‌گونه ويژگي صور بار مي‌يابد و ازآنجاكه حكايت اين صور بالذات است، نتيجه مي‌گيرد كه براساس اصل تضايف، بايستي حاكيّ و محكيّ نيز در ظرف حكايت تحقق داشته باشند، چراكه حاكيّ همين صوري مي‌باشند كه چيزي را ارائه مي‌دهند و محكيّ هم همان چيزي است كه با واسطۀ اين صور ارائه مي‌شود. بر اين اساس، اين مفاهيم نيز، صرف نظر از واقع نفس‌الامريِ خود، با چيزي كه ارائه داده و مي‌نمايانند مطابقت حكايي دارند و چنين مطابقتي در ذهن ارائه شده و نمايش داده مي‌شود و عقل آن را يافته و به صحت آن حكم مي‌كند.

It is only acquired knowledge that is dealt with, with regard to its state of being referential or meta-referential. Mind as a referential field and functional mode of human soul in its own place of existence presents its essential quality of being referential for general and particular formal ideas and for propositional ideas. In addition, it prepares a ground for reason to attain generality of such ideas; as the referential property of ideas is essential, it is concluded that on the basis of the principle of interrelation, the referential agent and the object referred to have to be present in the space of reference. Since the referential is nothing other than the ideas referring to something and the referred to other than the thing presented by the ideas. On this basis, these concepts, in spite of their reality correspond to the things presented; such a correspondence is presented in mind and the power of reason accepts it.