عنوان مقاله :
لوازم معنايي اصالت وجود و نقش آن در تمايز انديشه هاي ميرداماد و ملاصدرا
عنوان به زبان ديگر :
Semantic Requirements of the Fundamentality of Existence and Its Role in Making Distinction Between Mir Damad and Mulla Sadra's Thoughts
پديد آورندگان :
كمالي، محمدمهدي دانشگاه علوم اسلامي رضوي - گروه فلسفه و كلام اسلامي , موسوي بايگي، محمد دانشگاه علوم اسلامي رضوي - گروه فلسفه و كلام اسلامي , كمالي، محمدهادي دانشگاه علوم اسلامي رضوي - گروه فلسفه و كلام اسلامي
اطلاعات موجودي :
دوفصلنامه سال 1396 شماره 11
كليدواژه :
ميرداماد , ملاصدرا , اصالت وجود , اصالت ماهيت , حكمت يماني , حكمت متعاليه
چكيده فارسي :
بي شك ميرداماد استاد بلا واسطه صدرالمتالهين در علوم عقلي و نقلي بيشترين تاثير را در شكل گيري انديشه هاي فلسفي وي داشته است. ليكن با نگاهي اجمالي به آثار اين دو حكيم، تفاوتي بنيادي در انديشه هاي آنها ديده مي شود، تا آنجا كه مي توان ادعا نمود فلسفه صدرا نه تنها ادامه دهنده فلسفه ميرداماد نيست بلكه اساسا در نقطه مقابل آن قرار دارد. صدرالمتالهين علي رغم احترامي كه براي ميرداماد قائل بود، چرا در آراء فلسفي خويش از وي فاصله گرفت و با ناتمام دانستن حكمت يماني، خود به پي ريزي فلسفه جديدي همت گماشت؟ در اين مقاله كوشيده ايم با بررسي لوازم معنايي اصالت وجود و اصالت ماهيت، تفاوت اين دو حكمت را در اولين سنگ بناي آنها معرفي كرده و تاثير اين اصل كليدي را در تمايز انديشه هاي صدرالمتالهين با استادش نشان دهيم. به اعتقاد ما بر اساس همين اختلاف مبنايي است كه اين دو حكيم در تبيين مسائلي همچون مجعول بالذات، ملاك تشخص، صادر نخستين، رابطه جوهر و عرض، رابطه نفس و بدن، حركت جوهري، ربط ثابت به متغير، تبيين كثرت در هستي، رابطه علت و معلول و ديگر مسائلي از اين دست، از هم فاصله گرفته و به نتيجه اي متفاوت رسيده اند.
چكيده لاتين :
Mir Damad was Mulla Sadra's immediate master in intellectual and traditional sciences and he undoubtedly had the greatest influence on shaping his thoughts. But a fundamental difference between their thoughts is considered by taking a glance at their books. Mulla Sadra's philosophy، not only is not the continuation of Mir Damad’s theosophy، but it is in contrast of it. The problem is: "Why Mulla Sadra has not followed the ideas of his master and established his new wisdom?" In this article، we have analyzed the basic difference between them on the question of principality of existence or quiddity. Then we showed the role of this difference on the other their philosophical thought. That which is meant by Islamic existentialist is the external reality consists of a single thing which is called the "being or existence" But according to Islamic essentialist the universe consists of various facts that is called "quiddity or essences".
عنوان نشريه :
پژوهش هاي هستي شناختي
عنوان نشريه :
پژوهش هاي هستي شناختي
اطلاعات موجودي :
دوفصلنامه با شماره پیاپی 11 سال 1396