عنوان مقاله :
ارتباط سرخشكيدگي بلوط ايراني(Quercus brantii) با آلودگي آشكار و پنهان به Biscogniauxia mediterranea در جنگلهاي زاگرس
عنوان به زبان ديگر :
Relationship between dieback of Persian oak (Quercus brantii) and apparent and latent infection of Biscogniauxia mediterranea in Zagros forests*
پديد آورندگان :
صفايي، داريوش سازمان تحقيقات، آموزش و ترويج كشاورزي كرمانشاه - مركز تحقيقات و آموزش كشاورزي و منابع طبيعي كرمانشاه - بخش تحقيات گياه پزشكي , خداپرست، اكبر دانشگاه گيلان - دانشكده علوم كشاورزي - گروه گياه پزشكي , ميرابوالفتحي، منصوره سازمان تحقيقات، آموزش و ترويج كشاورزي - موسسه تحقيقات گياه پزشكي كشور - تهران , موسي نژاد، صديقه دانشگاه گيلان - دانشكده علوم كشاورزي - گروه گياه پزشكي
اطلاعات موجودي :
فصلنامه سال 1395 شماره 208
كليدواژه :
بيماري زغالي , زوال بلوط , علامت , گسترش بيماري
چكيده فارسي :
در بررسي هاي ميداني بيماري زغالي بلوط با عامل Biscogniauxia mediterranea در ايران، فقط درختان داراي علامت بيماري به عنوان بيمار لحاظ شدهاند در حالي كه اين بيماري آلودگي پنهان نيز دارد كه ناديده گرفتن آن موجب خطاي آماربرداري ميشود. لذا، اين پژوهش براي برآورد آلودگي پنهان و تخمين سرخشكيدگي همراه با بيماري زغالي انجام گرفت. بدين منظور در دو منطقه از جنگلهاي زاگرس از درختان بلوط به طور تصادفي نمونه برداري شد. ارتفاع محل، قطر در ارتفاع برابر با سينه، قطر تاج، وجود استروماي عامل بيماري زغالي، شدت سرخشكيدگي شاخهها، شدت خسارت حشرات روي برگ، وجود خسارت حشرات پوست خوار و چوبخوار و صدمه آتش سوزي براي هر درخت يادداشت شد. جدايههاي B. mediterranea با بررسي مورفولوژي تلئومورف و آنامورف و نيز توسط آغازگرهاي اختصاصي(MED1-MED2) شناسايي شدند. نتايج نشان ميدهند كه 12٪ از درختان فاقد علامت (10% از كل درختان بررسي شده)، به طور پنهان مبتلا به بيماري زغالي هستند. از كل درختان بلوط ارزيابي شده، 7/16٪ داراي علامت بيماري و در مجموع 7/26٪ از آنها آلودگي آشكار و پنهان به بيماري زغالي دارند. بين وجود بيماري زغالي با شدت سرخشكيدگي، صدمه آتش سوزي، قطر در ارتفاع برابر با سينه، خسارت آفات برگخوار، وجود خسارت سوسكهاي پوستخوار و چوبخوار همبستگي مثبت و بين آن با ارتفاع محل و قطر تاج همبستگي منفي وجود دارد. شدت سرخشكيدگي در درختان آلوده به بيماري زغالي بيشتر از درختان غير آلوده به اين بيماري است و شدت آن در درختان داراي آلودگي آشكار، بيشتر از شدت آن در درختان داراي آلودگي پنهان ميباشد.
چكيده لاتين :
In field surveys of charcoal disease of Persian oak (CDO) trees caused by Biscogniauxia mediterranea in Iran, the fungal stroma-bearing (apparent infected) oaks have been regarded as infected trees. However, this disease has a latent phase that its ignoring leads to wrong estimations. Therefore, this research was performed to estimate percentage of latently infected oak trees and dieback related to the disease. Oak trees were sampled randomly to isolate fungi from inner bark in two regions of Zagros forests. Also altitude, diameter at breast height (DBH), crown diameter, CDO sign (fungal stroma), dieback severity (DS), severity of leaf loss by insects (SLLI), fire damage (FD), sign of damage by bark beetles (BB) and wood-boring insects (WBI) were recorded during sampling. The isolates of B. mediterranea were identified by characteristics of anamorph and teleomorph states and species specific primers (MED1-MED2). The results reveal that all oak trees have more or less dieback symptoms. Latent infection of causal agent of CDO occures in 12% of sign free oaks equivalent to 10% of all examined oak trees. Approximately, 16.7% of evaluated oaks tress has sign of CDO. On the whole, 26.7% of oaks have latent or apparent infection of B. mediterranea. CDO correlates positively with DS, FD, DBH, SLLI, BB and WBI, and negatively with altitude and crown diameter. The dieback severity of infected oaks with B. mediterranea is more than that of non-infected ones. Moreover, dieback severity of oak trees having apparent infection is more than that with latent infection.
عنوان نشريه :
بيماريهاي گياهي
عنوان نشريه :
بيماريهاي گياهي
اطلاعات موجودي :
فصلنامه با شماره پیاپی 208 سال 1395