عنوان مقاله :
ماهيّت زبان و محدوديّتهاي آن در نظريه مولوي
پديد آورنده :
طاهري دكتر قدرت اله
سازمان :
دانشيار زبان و ادبيات فارسي دانشگاه شهيد بهشتي
كليدواژه :
زبان شناسي , نظم نمادين , فلسفه زبان , مولانا , جهان امر واقع
چكيده فارسي :
بيان رابطه شعورمندانه آدمي با هستي با تمام گستره آن، تنها از طريق «زبان» امكانپذير است و در فقدان زبان، هستي به هيات تودهاي بيمعنا درميآيد. به دليل اهميّت وافر زبان، از ديرباز و در همه نحلههاي فكري و فلسفي، اين توانش ويژه آدمي در مركز توجّه فلاسفه قرار گرفته است و حتّي كساني كه عليالظّاهر آن را به طور مشخّص در زمره مسايل خود قرار ندادهاند، از اينكه به صورت تلويحي به ماهيّت و كاركرد زبان بپردازند، چارهاي نداشتهاند. در بين انديشمندان ايراني، مولانا جلالالدّين محمّد بلخي اگر چه فيلسوف زبان نيست، اما در بيان انديشههاي فربه و تجارب شهودي منحصر به فرد خود به ناچار با زبان، امكانات و محدوديتهاي آن درگير ميشود و در لابهلاي مباحث عرفاني- كلامي خود نظريههاي تلويحيِ زبانيِ مهمّي مطرح ميكند كه قابل مقايسه با نظريههاي انديشمندان معاصر در حوزه فلسفه زبان است. در فرهنگ اسلامي، مولوي از حيث نگرش فلسفي به زبان چهرهاي شاخص و منحصر به فرد است و در بين شاعرانِ عارف و غيرعارف نيز يكّه و بيهمتاست. انديشههاي زباني مولانا، بديع، غيرمنتظره و شگفت مينمايند و ريشههاي آنها معلوم نيست. زيرا در هيچ يك از منابع عرفاني، كلامي و ادبي كه معمولاً به عنوان مآخذ و منابع فكري مولانا به حساب ميآيند، چنين انديشه هايي مطرح نشده است. تا زماني كه احتمال اخذ اين انديشهها از منابع يوناني – رومي از طريق استادان وي در شامات اثبات نشده باشد، بايد همه آنها را محصول دريافتهاي شخصي مولانا بدانيم. مولانا، ضمن اينكه به دو عالم پيشازباني (جهان امر واقع) و عالم زباني (نظم نمادين) قايل است، بر نابسندگي زبان در تبيين جهان امر واقع پيش از انديشمندان غربي پي ميبرد و ضمن اينكه اقتدار و تسلّط زبان را بر آدمي ميپذيرد و مانند هايدگر خروج از زبان را ناممكن ميداند، در عالم كشف و شهود و فرورفتن در عالم ناخودآگاه از اقتدار زبان ميگريزد و در اين عالم، امكان «بيانِ بي زبان» را تجربه ميكند.
عنوان نشريه :
پژوهشهاي ادبي
عنوان نشريه :
پژوهشهاي ادبي